روح مردهای به نام تونی فالکو که سارق اتومبیل بوده در حین سرقت یک جواهر فروشی کشته شده در داداگاه خونآِشامان حاضر میشود و دادگاه رای به این میدهد که تونی باید جواهرات را بازگرداند. تونی از کارگاه مرده کمک میخواهد...
شبی در میان مردهها
«لطفا کمکم کن!»
یک نفر زندانی بارها پای تلفن از هنک، کاراگاه مرده، کمک میخواهد. کاراگاه مرده با کمک دستیارش چارلی، صدای دیگری را که از تلفن میآید شناسایی میکنند و متوجه میشوند که زندانی از کجا تماس میگیرد، سردخانه بیمارستان!
مرده بیکفن و دفن
هنک کین، کاراگاه مرده، پلیس دغلی بوده که در دهه 1950 میلادی حین انجام ماموریت در لوسآنجلس کشته شده. او که به پروندهسازی علیه مظنونان متهم است، خودش را در محضر دادگاه خونآشامان میبیند و دادگاه حکم میکند که کاراگاه مرده در زمان حاضر (سال 2003) به شهر گلاسکو اسکاتلند برود و با روشهای شرافتمندانهای با جنایتکاران مبارزه کند.
مرده مدفون
کاراگاه مرده شبانه در تعقیب یک دزد از دفتر کارش خارج میشود، اما چون فراموش کرده شربت جادویی گوشتآورش را همراهش ببرد، کمکم به شکل اسکلت برمیگردد و پلیس اسکاتلند هم با پیدا کردن او در خیابان، دفنش میکند!
حالا وظیفه چارلی، دستیار کاراگاه مرده، است که هر طور شده او را به زندگی در دنیای اشباح بازگرداند...
مرده آوازخوان
زنی که آخرین بار در دهه 1950 میلادی جنازهاش در لوسآنجلس دیده شده، حالا در سال 2003 در حال آواز خواندن در تلوزیون سر و کلهاش پیدا میشود! او عشق قدیمی کاراگاه مرده است. هنک و چارلی، دستیارش، میخواهند پرده از راز مرده آوازخوان بردارند و در این بین چهره رمانتیک کاراگاه مرده آشکار میشود.
شهر در تسخیر مردهها
آژیر یک ماشین پلیس قدیمی امریکایی مدل دهه 1950 میلادی در خیابانهای گلاسکو به گوش میرسد و سرنشینان آن مردم را به رگبار گلوله میبندند.
شهر گلاسکو کمکم دارد از کنترل خارج میشود... اشباح شورش کردهاند! کاراگاه مرده و دستیارش باید کاری بکنند.