افسانههای ایرانی 3
افسانههای پریان ایرانی با گونههای متفاوت، ساز و کار شگفتانگیز و حضور پریان و دیوها در کنار آدمیان و تاثیر شگرف جاودانه سرزمینی خیالی را پی میریزد که در میان سرزمینهای جادویی افسانههای جهانی، برجستگی خاص خود را دارد. این افسانهها نمودی ممتاز از زیست و کار مردمان ایران است.
چیدن باد 1 (2 جلدی)
من که شاه نبودم. مترسک سر جالیز بودم. خودشان میبریدند و میدوختند و حتا نظر مرا هم نمیخواستند. نایبالسلطنه به جای من نظر میداد. اگر هم میپرسیدند، چیزی نمیدانستم. قرار بود سالها ولیعهد باشم و کار اداره مملکت را آرام آرام یاد بگیرم، اما همه چیز مثل برق و باد به هم خورد و من شدم شاه.
افسانههای ایرانی 4
جادو در افسانههای ایرانی سازوکاری ویژه دارد. ذهنیت خیالپرداز ایرانی در این عرصه حد و مرزی نمیشناسد. تمام رویاهای مردم با بهرهگیری از جادو صورت عینی به خود میگیرد و آنجا که دستیابی به این رویا در عرصه اجتماعی ناممکن میشود، در جهان جادو سهل و آسانیاب خواهد بود.
شهر هشتم
شهسوار بر باره باد
چنین گوید خداوند این اخبار که چون موکب سلطانی بدین قلعه رسید، آسوده نیاسوده، از پس ده روز، گروهی از قراولان خبر آوردند که فوجی سپاه از جانب مشرق رو به قلعه میآید. سلطان به دیدهبانان دستور داد تا به حزمی تمام برچکادهای قلعه بنشینندو به دربانان فرمود که بیفرمان او در بر کسی نگشایند. قلعه اما، در برهوت پرت ...