اسفندیار
اسفندیار قربانی سودای قدرت است. فضای تازهای که در فرهنگ ایرانی به وجود آمده و اسفندیار خود را قهرمان و پیشرو این فضا میداند، رویای صعود به قله قدرت را در سر این پهلوان جنگهای بزرگ میاندازد و در پایان او را به جنگ رستم میبرد، جنگی که در یک سو شرف انسانی است و در مقابل عطش قدرت.
افسانههای ایرانی 4
جادو در افسانههای ایرانی سازوکاری ویژه دارد. ذهنیت خیالپرداز ایرانی در این عرصه حد و مرزی نمیشناسد. تمام رویاهای مردم با بهرهگیری از جادو صورت عینی به خود میگیرد و آنجا که دستیابی به این رویا در عرصه اجتماعی ناممکن میشود، در جهان جادو سهل و آسانیاب خواهد بود.
شهر هشتم
شهسوار بر باره باد
من گفتم: "خداوندگارا! یک اسب چگونه میتواند این همه بار را بردارد. دو تن سوار نیز هستم. اسب طاقت حمل ما را ندارد و میانهی راه تلف میشود و گرفتار میمانیم."
سلطان گفت: "دل ندارم که از تمامی خلعتهای خلیفه چشم بپوشم. با این همه چارهای نیست. لباسها و شمشیر و تبرزینها را بگذار و تنها آن دو درفش را برگیر. ...