جوئل قهرمان داستان، تک و تنها با پدرش در یک محیط جنگلی سرد و کوچک در منطقهای در شمال سوئد زندگی میکند. رویاهای او درباره دریاهای گرم و روزهای زیبای بهاری با دیدن یک سگ خاکستری شکل میگیرد که از نگاه خیالپرداز او به سوی ستارهای در آسمان میدود.
۱۵ رمان
Henning Mankell was an internationally known Swedish crime writer, children's author and playwright. He was best known for his literary character Kurt Wallander.
Mankell split his time between Sweden and Mozambique. He was married to Eva Bergman, Swedish director and daughter of Ingmar Bergman.
قاتلان بدون چهره (کاراگاه والاندر 1)
هنینگ مایکل، با خلق کمیسر والاندر، موفق شده است چهره 1 پلیس متفکر، وظیفه شناس و از خود گذشته را ترسیم کند و در مقابل دیدگان و ذهن خوانندگان مشتاقش به نمایش بگذارد.
نویسنده ضمن نگارش ماجراهای جذاب و پرکشش جنایی، تصویری زنده و واقعی از جامعه امروز کشورش سوئد را به خوانندگان نشان میدهد؛ جامعهای به ظاهر آرام که در ...
هرم
احساس کرد دلش آشوب شده است. پیش از این جسدهای زیادی دیده بود. آدمهایی که غرق شده یا خودشان را به دار آویخته بودند. کسانی که بر اثر سوختگی مرده یا طوری در تصادف متلاشی شده بودند که هویتشان قابل تشخیص نبود. اما هنوز به چنین چیزهایی عادت نکرده بود. نگاهی به اطراف انداخت. آپارتمان هالن تصویری از وضعیت خودش ...
دیوار آتش
یک روز غروب، مردی که میایستد تا از دستگاه خودپرداز استفاده کند، روی زمین میافتد و میمیرد. یک راننده تاکسی، توسط دو دختر نوجوان به طرز وحشیانهای، به قتل میرسد، در حالی که آنها اصلا از کارشان پشیمان نیستند.
یکی از دخترها از بازداشتگاه فرار میکند. ...
کفشهای ایتالیایی
در تولد پانزده سالگیام تصمیم گرفتم پزشک شوم. در کمال تعجب، پدرم مرا برای شام بیرون برد. گفتم که پیشخدمت بود، پیشخدمتی که با تلاشی سرسختانه برای حفظ شان و مقامش، فقط روزها کار میکرد. هر وقت مجبورش میکردند شیفت شب کار کند استعفا میکرد. هنوز میتوانم گریههای مادرم را به خاطر بیاورم، وقتی پدر به خانه میآمد و میگفت ...
ماده شیر سفید (کاراگاه والاندر 3)
ماده شیر کاملا بیحرکت ایستاده بود و به آدمهایی که در ماشین بودند نگاه میکرد. عضلات قوی دستهایش زیر پوستش بازی میکرد. فکر کرد که چقدر این حیوان زیباست؛ قدرت او زیبایی اوست و ویژگیاش این است که نمیتوان حرکتش را پیشبینی کرد. او یک ماده شیر است؛ یک شیر سفید. این فکر او را به یاد خاطرهای انداخت که ...