جوئل قهرمان داستان، تک و تنها با پدرش در یک محیط جنگلی سرد و کوچک در منطقهای در شمال سوئد زندگی میکند. رویاهای او درباره دریاهای گرم و روزهای زیبای بهاری با دیدن یک سگ خاکستری شکل میگیرد که از نگاه خیالپرداز او به سوی ستارهای در آسمان میدود.
۱۵ رمان
Henning Mankell was an internationally known Swedish crime writer, children's author and playwright. He was best known for his literary character Kurt Wallander.
Mankell split his time between Sweden and Mozambique. He was married to Eva Bergman, Swedish director and daughter of Ingmar Bergman.
دیدار در بعدازظهر و 3 نمایشنامه دیگر
یک اتاق در یک آپارتمان، در یک شهر بزرگ.
مرد: چرا توی تاریکی میشینی؟ نمیتونم صورتت رو ببینم.
زن: طاقت نور رو ندارم دیگه. چشمهام میسوزه. خودت اینو میدونی.
مرد: میدونم؟ من میدونم؟ من هیچچی نمیدونم. من با کسانی که نتونم ببینمشون نمیتونم حرف بزنم.
زن: خیله خب. دستمو میذارم اینجا روی میز، میتونی بهش نگاه کنی!
مرد: دستت چشم ...
کفشهای ایتالیایی
در تولد پانزده سالگیام تصمیم گرفتم پزشک شوم. در کمال تعجب، پدرم مرا برای شام بیرون برد. گفتم که پیشخدمت بود، پیشخدمتی که با تلاشی سرسختانه برای حفظ شان و مقامش، فقط روزها کار میکرد. هر وقت مجبورش میکردند شیفت شب کار کند استعفا میکرد. هنوز میتوانم گریههای مادرم را به خاطر بیاورم، وقتی پدر به خانه میآمد و میگفت ...
من میمیرم اما یادها میماند
آیدا، وقتی مرا همراه خود پای درخت انبهاش بد که در میان درختان موز پنهان شده بود، چه چیزی برای من تعریف کرد؟ او خیلی خجالتی بود و چند کلمه بیشتر حرف نزد.
من فکر میکنم او با این درخت که کاشته بود احساس پیوند و یکی شدن داشت. درخت انبه هم مثل آیدا نونهال بود. به گمانام میخواست به این ...
سگهای ریگا (کاراگاه والاندر 2)
هوا داشت تاریک میشد که به شهر اوستاد رسید. نبش خیابانی که هتل کنتیننتال قرار داشت پشت چراغ قرمز ایستاد. فکر کرد دو مرد با کت و شلوار و کراوات، در یک قایق؟ چه معنایی میتوانست داشته باشد؟ چیزی را دیده بود ولی دربارهاش فکر نکرده بود. وقتی که دوباره به راه افتاد فهمید که قضیه چیست. این دو ...