جوئل قهرمان داستان، تک و تنها با پدرش در یک محیط جنگلی سرد و کوچک در منطقهای در شمال سوئد زندگی میکند. رویاهای او درباره دریاهای گرم و روزهای زیبای بهاری با دیدن یک سگ خاکستری شکل میگیرد که از نگاه خیالپرداز او به سوی ستارهای در آسمان میدود.
۱۵ رمان
Henning Mankell was an internationally known Swedish crime writer, children's author and playwright. He was best known for his literary character Kurt Wallander.
Mankell split his time between Sweden and Mozambique. He was married to Eva Bergman, Swedish director and daughter of Ingmar Bergman.
سگهای ریگا (کاراگاه والاندر 2)
هوا داشت تاریک میشد که به شهر اوستاد رسید. نبش خیابانی که هتل کنتیننتال قرار داشت پشت چراغ قرمز ایستاد. فکر کرد دو مرد با کت و شلوار و کراوات، در یک قایق؟ چه معنایی میتوانست داشته باشد؟ چیزی را دیده بود ولی دربارهاش فکر نکرده بود. وقتی که دوباره به راه افتاد فهمید که قضیه چیست. این دو ...
کفشهای ایتالیایی
شرمنده شدم. همیشه در چیزهای دیگران کاوش می کردم حتی بلد بودم با بخار پاکتنامه را باز کنم و بعد دوباره بچسبانماش. مادر مجموعهای نامه داشت، مربوط به دوران جوانیاش، که در آنها خطاب به دوستی همه رازهایش را گفته بود. کمی پیش از مرگاش روبانی دور آن پیچید و ازمان خواست آنها را بسوزانیم. این کار را کردم - ...
کفشهای ایتالیایی
در تولد پانزده سالگیام تصمیم گرفتم پزشک شوم. در کمال تعجب، پدرم مرا برای شام بیرون برد. گفتم که پیشخدمت بود، پیشخدمتی که با تلاشی سرسختانه برای حفظ شان و مقامش، فقط روزها کار میکرد. هر وقت مجبورش میکردند شیفت شب کار کند استعفا میکرد. هنوز میتوانم گریههای مادرم را به خاطر بیاورم، وقتی پدر به خانه میآمد و میگفت ...
گربهای که عاشق باران بود
معمولا لوکاس خم میشد و در حالی که گربه غریبه را توازش میکرد میگفت: به او بگو که همه چیز خوب و روبراه است. تمام کسانی که لوکاس را میشناختند میدانستند که او گربهها را خیلی دوست دارد. حتی اگر گربهای زشت و بداخلاق هم بود، لوکاس خم میشد و نوازشش میکرد.
حتی کسانی فکر میکردند لوکاس میتواند با گربهها صحبت ...
دیوار آتش
یک روز غروب، مردی که میایستد تا از دستگاه خودپرداز استفاده کند، روی زمین میافتد و میمیرد. یک راننده تاکسی، توسط دو دختر نوجوان به طرز وحشیانهای، به قتل میرسد، در حالی که آنها اصلا از کارشان پشیمان نیستند.
یکی از دخترها از بازداشتگاه فرار میکند. ...