این داستان، که در یکشنبهای از ماه ژولای در شهر لیبسون داغ و خالی از سکنه اتفاق افتاده است. فاتحهنامه، نغمه موزونی است که شخصیت آن، که او را «من» مینامم با نوشتن این کتاب به اجرا در آورده است، به او جواب خواهم داد که چنین داستانی فقط به زبان پرتقالی میتوانست نوسته شود، و بس. اما چیز دیگری را نیز باید روشن کرد. در حقیقت، فاتحهنامه باید به زبان لاتین نوشته شود، بنابر آنچه سنت شرع تجویز میکند، ولی بر حسب اتفاق من، متاسفانه، با زبان لاتین آشنایی چندانی ندارم.