رمان خارجی

زندگی از نو

(Ressusciter)

او نه ماهه است. زیر آفتابی سوزان، در بیرون شهر می‌رانم و او در اتومبیل کنار دست من نشسته است. همان‌طور که چشم بر جاده دوخته‌ام هرازگاه به او نگاه می‌کنم. در چشمان او وقار فرزانگی موج می‌زند. او روشنایی‌ها، سایه‌ها و بندهای کفش کوچکش را در انگشتان گرفته و بررسی می‌کند. گاهی اندیشه‌ای پیشانی‌اش را پرچین می‌کند. از سرعت خود می‌کاهم، به طرفش خم می‌شوم و با خنده می‌‌گویم: «زندگی چیز عجیبی است و با این حال افسانه‌ای. نه؟» دست از بررسی می‌‌کشد، چشمان بزرگ خود را مثل دو آلوی سیاه به من می‌دوزد، در گوشه لبانش لبخندی نقش می‌بندد و دوباره تفکرات عمیقش را از سر می‌‌گیرد، خون سرد... شاهانه...

باغ نو
9789647425193
۱۳۸۷
۲۰۲ صفحه
۲۹۱۰ مشاهده
۰ نقل قول
کریستین بوبن
صفحه نویسنده کریستین بوبن
۴۶ رمان کریستین بوبن، نویسنده فرانسوی زاده ۲۴ آوریل ۱۹۵۱ است. او پس از تحصیل در رشته فلسفه به نویسندگی روی آورد و تا کنون بیش از ۳۰ اثر از او منتشر شده‌است. کودکی، عشق و تنهایی دستمایه خلق آثار اوست. آثار بوبن مانند زنجیر به هم پیوسته‌اند، هر یک تصویر دیگری را روشن ساخته ودر کنار هم، تابلوی زندگی و افکار نویسنده را شکل می‌دهند. برای او تجربه‌های ساده زندگی ـ کودکی، عشق، تنهایی ـ دستمایه خلق آثاری عاشقانه‌است. بوبن بیش ...
دیگر رمان‌های کریستین بوبن
فراتر از بودن و موتسارت و باران
فراتر از بودن و موتسارت و باران سال‌ها از مردن همسر او می‌گذرد، اما با گذشت زمان بسیار هنوز باور ندارد که همسرش را از دست داده است.
کتاب بیهوده
کتاب بیهوده
بخش گمشده
بخش گمشده ما برای این نمی‌نویسیم که نویسنده بشویم. برای این می‌نویسیم که در سکوت به آن عشقی ملحق شویم که همه عشق‌ها از آن محرومند.
ژه
ژه ژه دوهزار و سیصد و چهل و دو روز از مرگش گذشته بود که شروع به لبخند زدن کرد. در ابتدا، هیچ کس این لبخند را نمی‌دید. بر سر چیزهایی که هیچ کس نمی‌بیند، چه می‌آید؟ رشد می‌کنند. هر چیزی که رشد می‌کند، در ناپیدا رشد می‌کند و با گذشت زمان، قدرت بیش‌تر و مکان بیش‌تری می‌گیرد. پس لبخند ژه که از ...
بانوی سپید
بانوی سپید با گذر از کودکی دو چیز را از دست دادم، لذت گم کردن کفش‌هایم در گل و پابرهنه برگشتن به خانه، در حالیکه در آب به دنبال گل‌های سرخ آتشین می‌گشتم، و سرزنش‌های مادرم که بیشتر به دلیل نگرانی برای من و کمتر به سبب ناراحتی حقیقی‌اش بود، زیرا اگرچه اخم‌ها را در هم می‌کشید اما لبخند می‌زد.
مشاهده تمام رمان های کریستین بوبن
مجموعه‌ها