اعتراف میکنم که با شنیدن این کلمات لرزهای در جانم دوید. در صدای دکتر لرزشی بود که نشان میداد خودش هم از آنچه بر ای ما تعریف کرده بود سخت به هیجان آمده است. هلمز ار فرط هیجاان به جلو خم شد در چشمانش همان برق جدی و خشکی میدرخشید که هر وقت علاقهاش به شدت جلب میشد از آنها ساطع میشد.