رمان ایرانی

وقتی کلاغ‌ها عشق می‌خورند

اختران
9789648897012
۱۳۸۵
۳۰۴ صفحه
۳۵۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های فهیمه محفوظ
ما نارنجک می‌جویم
ما نارنجک می‌جویم مادر خاموش شد و سرش را روی گل‌های بقچه‌اش خم کرد. دختر به گل‌میخ‌های صندوق که براق شده بودند، خیره شد. و ترسید... بیرون از خانه طوفان بود. باران شیروانی را می‌کوبید و شیشه خیس خیس بود... او صدای سوزن‌ها و سرانگشت‌های مادر را نیز می‌شنید.
40 تکه از حق لنگ‌درازی
40 تکه از حق لنگ‌درازی پدر ناگهان از دستشویی بیرون می‌زند. نصف صورتش صابونی است و نصف پاک می‌گوید: یکی برود ببیند این مرد نفهم، با این زبان‌بسته چه کار می‌کند.
مشاهده تمام رمان های فهیمه محفوظ
مجموعه‌ها