رمان ایرانی

تنها 1 بار پرواز کن

البرز
9789644423987
۱۳۸۷
۴۹۸ صفحه
۱۱۱۰ مشاهده
۰ نقل قول
نسرین قدیری (کافی)
صفحه نویسنده نسرین قدیری (کافی)
۱۸ رمان نسرین قديرى متولد چهارم خرداد ماه سال 1331 در شهر تهران و فارغ‏التحصيل مهندسى كشاورزى از دانشگاه شيراز است. وى پس از اينكه فرزندانش به حدى رسيدند كه ديگر به او وابسته نبودند و هر كدام روى پاى خود ايستادند، براى رفع تنهايى و ارضاى اين حس درونى، دست به قلم برد. او درباره شروع به كارش مى‏گويد: «خواهرم پس از خواندن رمان خانم حاج سيد جوادى با توجه به زمينه‏اى كه من در نوشتن انشا داشتم و داشتن قدرت ...
دیگر رمان‌های نسرین قدیری (کافی)
گناه من چیست
گناه من چیست به اتاقم برگشتم و مانند بیمار تب‌داری در رختخواب افتادم. چشمم به روپوش مدرسه‌ام افتاد که عصر همان روز در آورده و آویزان کرده بودم. فردا به جای این پارچه ارمک خاکستری که برازنده حال و روحم بود، باید لباس تافته سفید عروسی را بر تن می‌کردم و آن تاج بزرگ و مسخره را که دهها نگین بزرگ و کوچک ...
چه آسان باختم
چه آسان باختم اگر تو باز نگردی نهال‌های جوان اسیر گلدان را کدام دست نوازشگر آب خواهد داد؟ چه کسی به جای تو آن پرده‌های توری را به پشت پنجره‌‌ها پیچ و تاب خواهد داد؟ اگر تو بازنگردی امید آمدنت را بگور خواهم برد و کس نمی‌داند که در فراق تو دیگر چگونه خواهم زیست چگونه خواهم مرد!
مردان غریب من
مردان غریب من اوخر شهریور بود و نشانه‌ةای پاییز روی درختان خودنمایی می‌کرد. نسیم آرامی می‌وزید که خون به دل نیاز می‌کرد. برای او نسیم پاییزی همیشه بوی دوری و تنهایی می‌داد. هر چه سعی می‌کرد در دقایق آخر چهره‌ای شاد و متبسم داشته باشد، موفق نمی‌شد. امید دست او را گرفته بود و گویی قصد رها کردن آن را نداشت.
اشراف‌زاده
اشراف‌زاده ناگهان خودش را دید که در جامه‌ای سیاه و زنانه ایستاده و به او نگاه می‌کند. خودش را دید که شمشیر از رو بسته و رو در روی او ایستاده و آماده مبارزه و کینه‌توزی است. خودش را دید با امتیازاتی متفاوت و برتر، تازه‌نفس‌تر و جنگجو‌تر و چه بسا... بی‌پرواتر و جسورتر!
مشاهده تمام رمان های نسرین قدیری (کافی)
مجموعه‌ها