آرام جان
میگویند که آدمها
وقتی در کنار هم زندگی میکنند
زیر یک سقف
اگرچه از دو دنیای متفاوت و دور از هم
و حتی گاهی متضاد
راهی را آغاز کردهاند
اما کمکم شبیه یکدیگر میشوند
و کمابیش خصوصیات یکدیگر را میپذیرند
این یعنی صیقل خوردن آدمها
و اگر دو نفر بدانند از زندگی چه میخواهند
روح و روانشان نیز در کنار هم
صیقل میخورد
و به آرامش میرسد:
آرامشی در روح
آرامشی در جان!
زنجیر عشق
به تو که گفته بودم بیخود دل خوش نکن. او به تنها کسی که نمیاندیشد تویی. او تو را مسخره میکند. اصلا چرا باید به تو فکر کند؟ چرا باید به تو اهمیت دهد؟ آن جوان با سبد گلی به اینجا آمد و گفت اسیر دل شده، اسیر او. خداوندا حتما از او امیدواری دیده که به اینجا آمده. حتما...
آشیانی از حریر
پروانه عزیزم نمیدانم وقتی که نامهام به دستت میرسد در چه اوضاع و شرایطی هستی اما خوب میدانم و مطمئنم که مرا به واسطه ندادن پاسخ به نامههایت میبخشی زیرا نمیدانم تصور کنم کسی که با صبوری بیحد در تمام طول این سالها بیآنکه پاسخی دریافت کند برایم نامه میداده فرد بیگذشت و نامهربانی باشد. راستش باید به حقیقتی اعتراف ...
ترانههای نیمه شب
شهر آشوب
بدون تردید شهرآشوب یکی از اثرگذارترین و ماندنیترین رمانهایی است که خواهید خواند. کتاب به زیبایی هر چه تمام داستان زندگی یکی از بارزترین هنرمندان و شاعران این دیار را رمانوار، به تصویر میکشد و مخاطب خود را وادار میسازد که تفکر کند: به فروغ و احوالش بیاندیشد... به شرایطی که در آن بود و به دیگرانی که با او ...