رمان ایرانی

بازمانده

یک روز مقابل تمامی دیگران ایستادی و بر خواسته‌ات، و آن‌چه ایمانت بود پای فشردی. من نیز به دلگرمی آن ایمان و هر آن‌چه عشق تو تصور می‌کردم چشم به راهت ماندم، تو رفتی و آن‌چه از تو باز ماند لحظاتی بود که من چشم به آسمان داشتم.

شادان
9789646701618
۱۳۸۷
۳۱۲ صفحه
۱۳۳۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مریم جعفری
شب‌های غربت
شب‌های غربت
سال‌های بی‌کسی
سال‌های بی‌کسی از بالای درخت تنومند گیلاس که تازه به شکوفه نشسته بود به مادرم می‌نگریستم. داشت تلاش می‌کرد مرا متقاعد کند هر چه زودتر از درخت پایین بیایم. مادر در حال کندن گونه‌اش در حالی که به بالا نگاه می‌کرد و دستش را در برابر نور خورشید جلوی صورتش گرفته بود گفت: این اداها برای چیه؟ برای اینه که حرفتو به کرسی ...
آشیانی از حریر
آشیانی از حریر پروانه عزیزم نمی‌دانم وقتی که نامه‌ام به دستت می‌رسد در چه اوضاع و شرایطی هستی اما خوب می‌دانم و مطمئنم که مرا به واسطه ندادن پاسخ به نامه‌هایت می‌بخشی زیرا نمی‌دانم تصور کنم کسی که با صبوری بی‌‌حد در تمام طول این سال‌ها بی‌آنکه پاسخی دریافت کند برایم نامه می‌داده فرد بی‌گذشت و نامهربانی باشد. راستش باید به حقیقتی اعتراف ...
گل‌های شب‌بو
گل‌های شب‌بو گل‌های شب بو عطر دل‌انگیز گل‌های بهاری در شبی مهتابی نیست. گل‌های شب بو مرور خاطراتی عاشقانه در سحرگاه زندگی نیست. گل‌های شب‌ بو نسیمی است که روزگاری پیغام بر دلدادگی برود و شمیم عشق و امروز... شاید تنها مرور آن خاطرات، دلیلی برای بودن باشد. شاید... به هم نگاهی دوباره بیاندازیم به آنچه سرنوشت می‌نامندش.
فراموشم نکن
فراموشم نکن
مشاهده تمام رمان های مریم جعفری
مجموعه‌ها