رمان ایرانی

آتش بدون دود 3 (7 جلدی)

روزبهان
9789645529244
۱۳۸۳
۴۳۲ صفحه
۹۶۹ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
نادر ابراهیمی
صفحه نویسنده نادر ابراهیمی
۵۷ رمان نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران به‌دنیا آمد. پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضورقاجار و از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، که رضاشاه پهلوی او را، ضمنِ خلعِ درجه از کرمان به مشکین شهر تبعید نمود، که هنوز قلمستانی به نام او در حومهٔ مشکین شهر وجود دارد (قلمستان عطا) و هنوز فامیل او (ابراهیمی‌های کرمان) در شهر و استان کرمان شناخته شده و مشهور هستند. مادرِ نادر ابراهیمی هم از ...
دیگر رمان‌های نادر ابراهیمی
رونوشت بدون اصل
رونوشت بدون اصل به سربازان خوب، در بحبوحه همه درگیری‌ها و جنگ‌ها وقتی هم برای بازی می‌دهند؛ وقتی برای استراحت. و این مجموعه، همان بازی‌ست ـ به هنگام استراحتی که به این سرباز داده‌اند. اما نگاه کن که حتی بازی یک سرباز نیز شباهتی فراوان به زندگی دارد.
انسان جنایت و احتمال
انسان جنایت و احتمال جان مایه این داستان بلند، جنایتی احتمالی است که در منطقه خراسان، در روستای لاجورد به شیوه شگفت‌انگیزی اتفاق افتاده است. سید باباخان مرد روستایی، متهم است که زن خود فاطمه را هنگام وقوع زلزله در خراسان به قتل رسانده است، جسدش را در زیر دیوار پنهان کرده، سپس به شهر گریخته است. سید باباخان قبلا با زنش اختلاف داشته ...
آتش بدون دود (3 جلدی) با قاب
آتش بدون دود (3 جلدی) با قاب و سولماز، راست گفته بود که این جنگ، زمانی به آخر می‌رسد که جنگ‌جویی وجود نداشته باشد. گالان که اینک همه تهمت‌ها و توهین‌ها را به سختی جواب گفته بود به هیچ‌چیز به جز بی‌رحمانه تر جنگیدن نمی‌اندیشید،‌و همه می‌دیدند که او، همچنان که تک‌تک یارانش را از کف می‌دهد، باز به خنده‌های رعد‌آسای خویش بازگشته است، اما این‌بار، در ...
40 نامه کوتاه به همسرم
40 نامه کوتاه به همسرم عزیز من! گهگاه، در لحظه‌های پریشان حالی، می‌اندیشم که چه چیز ممکن است عشق را به کینه، دوست داشتن را به بیزاری، و محبت را به نفرت تبدیل کند...
آرش در قلمرو تردید
آرش در قلمرو تردید خورشید می‌نشست و اندوه بر دل آرش. مرد تنها، بر افق، بر سنگ، و بر یال‌های تیره‌رنگ کوه‌های سخت، نظری انداخت و بر توده بیشماره مردم که از فروتر مکان خویش، بانگشان چون صوت باد بود. فریاد زد: غمگینم، غمگین چون غروب، چون آواز غریب رهروی تنها، و چون دیوارهای کاهگلی مخروب؛ غمگین از زمانه خویشم. ای شادی‌های از میان رفته، ای ...
مشاهده تمام رمان های نادر ابراهیمی
مجموعه‌ها