۱۶ رمان
Both of her parents were British: her father, who had been crippled in World War I, was a clerk in the Imperial Bank of Persia; her mother had been a nurse. In 1925, lured by the promise of getting rich through maize farming, the family moved to the British colony in Southern Rhodesia (now Zimbabwe). Like other women writers from southern African who did not graduate from high school (such as Olive Schreiner and Nadine Gordimer), Lessing made herself into ...
رهنمودهایی برای نزول در دوزخ
دوریس لسینگ در سال 1919 از پدر و مادری انگلیسی در کرمانشاه به دنیا آمد. پدرش در آن هنگام مدیر یکی از شعب بانک شاهنشاهی ایران بود. دوریس در شش سالگی همراه با خانواده به رودزیای جنوبی (زیمبابوه امروزی) عزیمت کرد. در چهارده سالگی مدرسه را رها کرد و به کارهایی چون پرستاری و منشیگری پرداخت. پس از دو بار ...
زمستان در ماه جولای
دوریس لسینگ، نویسنده انگلیسی تبار، در 22 اکتبر 1919، در کرمانشاه از پدر و مادر انگلیسی به نامهای آلفرد میتیلر و امیلی ماد تیلر زاده شد. پدرش، آلفرد، کارمند بانک شاهنشاهی ایران و مادرش، امیلی، پرستار بود.
دوریس لسینگ در سال 1995 جایزه جیمز تیت بلک را به عنوان بهترین زندگینامهنویس، در سال 2005 جایزه بینالمللی من بوکر و در سال ...
نامه عاشقانهای که هرگز فرستاده نشد
نامش هتی بود و در اوایل قرن بیستم به دنیا آمده بود. در سن هفتاد سالگی بر اثر سوء تغذیه و سرمای شدید، جان داد. مدت مدیدی را تنها بود؛ تقریبا از همان زمان که شوهرش کمی پس از جنگ جهانی دوم در زمستانی سرد و طاقتفرسا بر اثر ذاتالریه مرد. از میان تمام فرزندانش، تنها، دخترش در آستانه سال ...
تروریست دوستداشتنی
تروریست دوستداشتنی داستان کشمکشها و بازی سرنوشت گروهی شبهنظامی چپگراست که در کوچهپسکوچههای لندن سرگرداناند. دوریس لسینگ در این رمان با نکتهسنجی و ظرافتی خاص به تحلیل زندگی انسانهایی میپردازد که به این مسیر پرمخاطره و هراسآور کشانده شدهاند. لسینگ با داستانی مهیج و بینظیر بار دیگر قدرتش را در خلق آثار شگفتانگیز به نمایش میگذارد.
دری که میخواند
پاسدار در: وقتشه به ما ملحق بشید.
(پاسدار در، روبروی انبوه ماشینآلات میایستد، انگار که بخواهد مراسمی را رهبری کند. نمایندگان و مقامات و ماموران صفی پشت او تشکیل میدهند.)
یکی از آن گروه: اصلا چرا باید مراسمی برگزار بشه؟ مگر قرار نیست بریم بیرون؟ (این شخص، و دیگر اعضای آن گروه، به در برپا ایستاده در محراب نگاه میکنند، سرهاشان را ...