پاسدار در: وقتشه به ما ملحق بشید. (پاسدار در، روبروی انبوه ماشینآلات میایستد، انگار که بخواهد مراسمی را رهبری کند. نمایندگان و مقامات و ماموران صفی پشت او تشکیل میدهند.) یکی از آن گروه: اصلا چرا باید مراسمی برگزار بشه؟ مگر قرار نیست بریم بیرون؟ (این شخص، و دیگر اعضای آن گروه، به در برپا ایستاده در محراب نگاه میکنند، سرهاشان را تکان میدهند، و به دور و بر مینگرند. یکی، در بزرگ سمت راست را میبیند و آن را به دیگران نشان میدهد. این گروه به طرف آن در حرکت میکند.)