بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
مرگ پوتیا (داستانهایی از ادبیات آلمان)
ادبیات، یا هر آن هنری که ابزار بیاناش زبان است، پیوسته و به میزانی رفیع آفرینشگری نقادانه به بار مینشاند؛ زیرا زبان خود نقد زندگی است. زبان نام میبرد، مصداق می یابد، معلوم میکند و داوری هم. و به این ترتیب جان میبخشد. یگانگی هر آنچه انسانی است، آری، یکپارچگی پرسمان بشری در زبان است که تجلی مییابد... داستانهایی که ...
داستانهای لسآنجلس (آثار نویسندگان بزرگ درباره این شهر) مجموعه داستان
داستانهای لسآنجلس بر خلاف اکثریت قریب به اتفاق فیلمهای آمریکایی که بر قهرمانان صاحب فضیلت، بشردوست و ضد شر تاکید میورزند، به لایههای تاریک زندگی در آمریکا نقب میزنند و واقعیتهای تکان دهندهای از آن به دست میدهند. بدیهی است قدرت تاثیرگذاری و تامل برانگیزی داستانها متفاوتند.
به عبارت دیگر صناعت ادبی، خلاقیت بیانی و ژرفای اندیشگی بعضی داستانها بر ...
خروس دریا و خورشید (داستانهایی از نویسندگان روس)
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...