تنهایی (داستانهایی کوتاه از برتراند راسل و دیگران) مجموعه داستان
زن صاحبخانه در حالی که پشتش را به ظرفشویی تکیه میداد، شروع به گلهگذاری از دشواریهای زندگی کرد. مشکلاتی را که خانم لاری بر میشمرد برای زن خدمتکار قابل درک نبود. از نظر خانم وات مشکلات زن صاحبخانه به شکلی نبود که جای گله و شکایت باقی بگذارد. خانم لاری شوهرش را که تاجر متمکنی بود، چند سال پیش از ...
انتقام چمن (پسامدرنیستها) مجموعه داستان
یک عکس بزرگ از مریلین مونرو به دیوار زده بودند. اولین بار بود که میدیدم چنین عکسی را به دیوار اداره پست زدهاند. مریلین روی یک قطعه بزرگ قرمزرنگ دراز کشیده بود. روی دیوار پستخانه غریب به نظر میآمد؛ ولی البته من در این منطقه غریبتر بودم.
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
دوران طلایی دلشکستگی
بعد از رفتن او، شهری که در آن زندگی میکردیم صاف شد، مثل کف دست. صدا با خود آواز آورده: آواز راننده کامیونی که پنج مایل از شرق راه آمده بود. چیزی نمیتوانست نوحه او را ببرد. یک راه طولانی فلاکت اینجا و آنجا در حالی که غبار جاده را میرفت. او هم به خانه آمده بود به کمد لباسی ...