زندگی در سایه
معتقد بود، آدم فقط یکبار فرصت بودن در این دنیا را دارد. شاید هم به همین دلیل باید شانس استفاده از هر چیزی را تا حدودی به خودش بدهد. او از این که طعم شیرین و احمقانه این جذبه را دوباره تجربه کرده بود، احساس خوشحالی میکرد. بعد در قالب سایهای تاریک روی او دراز کشید. دقیقا اندازهاش بود، چون ...
انتقام چمن (پسامدرنیستها) مجموعه داستان
یک عکس بزرگ از مریلین مونرو به دیوار زده بودند. اولین بار بود که میدیدم چنین عکسی را به دیوار اداره پست زدهاند. مریلین روی یک قطعه بزرگ قرمزرنگ دراز کشیده بود. روی دیوار پستخانه غریب به نظر میآمد؛ ولی البته من در این منطقه غریبتر بودم.
منظره زمستانی
از هفتهها قبل مقدمات و تهیه و تدارک جشن آغاز شد. قرار بود تمام دهکده در آن ضیافت شرکت کنند. قرار بود بزی سر ببرند و کباب کنند. زنها سخت مشغول درست کردن شیرینیجات و غذاهی خوشمزه بودند، بیآنکه از خرج و مخارج ابایی داشتهباشند.
پایان بحران
در داستانهای کوتاه این کتاب، تعدادی از شخصیتهای اصلی داستانها نه درک درستی از شرایط موجود خود دارند و نه خبر از واکنشهای غلوآمیزشان.
گاهی عجولانه برای رفع اشتباهی، با اشتباهی دیگر درصدد جبران هستند و گاهی هم فرصتطلبانه در پی راهحلی لحظهای...