و هرگز جدا نمیشویم من نسیمام کسی میآید (3 نمایشنامه)
نمرده بودم و زنده نیز نبودم. بیندیش! چهگونه بودهام من رها ز هر دو بودهام...
سایهها بیدارخواب آنجا
خوشحالم میبینمت دوباره. بعد این همه سال. واای خیلی گذشته. سالهای ساله. آره، باید گفت سالهای ساله که ندیدمت. زمان سریع میگذره، بدجوری سریع، جوری که حسش نمیکنم. ولی دیدار تو خوب بود. از دیدنت خوشحالم. کاش تو هم از دیدن پدر پیرت خوشحال باشی.
دخترک روی مبل زمستان (2 نمایشنامه)
ششمین مجلد از مجموعهی آثار "یون فوسه"، شامل نمایشنامههای "دخترک روی مبل" و "زمستان" است؛ در اولی فضا شکنی و زمان در هم ریخته، مضامین کلاسیک خانواده، خاطره، خیانت، نفرت و گناه به تصویر کشیده میشود. و در دومی رابطهی انسانی که از آغاز، جز تباهی و بیهودگی به ارمغان نیاورده، در پایان، به عشقی ناگزیر، دردناک و بیامید بدل ...
زیبا رویای پاییز
جلد پنجم از مجموعه آثار نمایشی "یون فوسه" شامل دو نمایشنامه "زیبا" و "رویای پاییز" است. نویسنده در این اثر، همچنان تصویری ساده و غریب از پیچیدگیهای هویتی و روابط انسانی در دنیای معاصر نشان میدهد. وی در نمایش نامهی "زیبا" نزدیکتر به فضای واقعگرا، اما در "رویای پاییز" در حال و هوایی پر رمز و راز، شاعرانه و سرشار ...
سگهای مرده صورتهای مرگ (2 نمایشنامه)
زن جوان انگار نباید میپرسیدم.
مرد جوان چیزی نشده واسه چی میپرسی؟
زن جوان نمیدونم، به نظر میرسه خیلی آرومی. حرف نمیزنی. توی خودتی انگار.
مرد جوان نه چیزیم نیست، چرا مرتب میپرسی؟
زن جوان دیگه از بودن با من خوشحال نیستی
مرد جوان چرا خوشحالم