رمان خارجی

نام من سرخ

(Benim adim kirmiz)

ارهان راست می‌گه دیگه، اگه این نقاشی رو نقاشی می‌کشید که پیرو مکتب هرات باشه شاید می‌تونست اون پرنده‌ها رو همون فاخته‌ها، پوپک‌ها، چه می‌دونم، همونا رو دیگه میخکوب کنه سرجاهاشون ولی خب چهره‌ی من چی می‌شد اون وقت؟ اگه هم یه نقاش ونیزی این کار رو به عهده می‌گرفت اون پرتره یه چیزی می‌شد ولی خب اون وقت زمان چی؟ راست می‌گه دیگه، من هم چیزی می‌خوام که نه اون‌وری‌ها می‌تونن بکشن نه این‌وری‌ها.

چشمه
9789643627027
۱۳۹۰
۶۹۲ صفحه
۱۴۴۲ مشاهده
۱۴ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های اورهان پاموک
اسرار کتاب سیاه (با نوشته‌ها گفته‌ها عکس‌ها و طرح‌هایی از ارهان پاموک)
اسرار کتاب سیاه (با نوشته‌ها گفته‌ها عکس‌ها و طرح‌هایی از ارهان پاموک) کتاب اسرار کتاب سیاه یک اثر جذاب است درباره نوشته شدن یکی از مهم‌ترین رمان‌های ارهان پاموک. رمان کتاب سیاه که عملا باعث شهرت و اعتبار بیش از پیش پاموک شد مملو از تکنیک‌ها، تجربه‌ها، تاریخ، سیاست و استفاده نویسنده‌اش است از آدم‌های واقعی اطرافش. و در این کتاب پاموک نشان می‌دهد که چطور این رمان بزرگ را نوشته است.
آقای جودت و پسران
آقای جودت و پسران اورهان پاموک، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات، در جودک‌بیک و پسران توانایی‌اش در آفرینش رمان کلاسیک را به رخ می‌کشد. دغدغه‌های همیشگی نویسنده موضوع برخورد شرق و غرب، سنت و مدرنیته، دموکراسی و پدرسالاری در لابه‌لای سطور و صفحات این رمان نیز حس می‌شود. رمان که سرگذشت و ماجراهای سه نسل از خانواده‌ای اهل استانبول را روایت می‌کند، با تصویری که ...
چیز غریبی در سرم
چیز غریبی در سرم رمان چیز غریبی در سرم، حکایت مردم فرودستی است که به امید رسیدن به آمال و آرزوهایشان راهی استانبول می‌شوند. ماجرای پدر و پسری که در سال‌های کمی دورتر از روستاهای فقیرنشین فلات مرکزی ترکیه به شهر می‌آیند. این کتاب هم یک حکایت عاشقانه است، هم داستانی مدرن. رمانی که اورهان پاموک شش سال روی آن کار کرده است، داستان ...
خانه خاموش
خانه خاموش حس عجیبی وجودم را فراگرفت و لرزه بر اندامم انداخت. نکند همه بی‌خبر و برای همیشه رفته‌اند و من در این خانه تک و تنها مانده‌ام؟ ترسیدم. باز صدا زدم بلکه ترسم را فراموش کنم، اما آن حس عجیب قوی‌تر شد. انگار هیچ موجودی در دنیا نمانده بود، نه انسان، نه پرنده، نه سگی ولگرد و نه حتی جیرجیرکی. ...
قلعه سفید
قلعه سفید زود گرفتند و بردند، مجبورم کردند زانو بزنم. پیش از آن‌که سرم را روی کنده بگذارم، یکی را دیدم که انگار از میان درخت‌ها پرواز می‌کرد و می‌گذشت. حیرت کردم: من بودم، ریشم بلند شده بود و آن‌جا، بی‌آن‌که پاهایم به زمین بخورد، بی‌صدا راه می‌رفتم. خواستم تصویرم را که از میان درخت‌ها می‌گذشت، صدا بزنم؛ صدایم در نیامد، سرم ...
مشاهده تمام رمان های اورهان پاموک
مجموعه‌ها