و اما صبح فردا
چون آفتاب صبح فردا از پس کوههای زندگی طلوع کند، هیچ کس نمیداند چه رخ میدهد و زندگیش به کدام سو کشیده میشود! عماد، قهرمان داستان هر طلوع را به شکلی تازه تجربه میکند. مدام زندگیش دستخوش بازیهای سرنوشت است و ...
آنجلینا
آدمهای خیالباف همیشه حالشان خوب است. با کسی که دوستش دارند، به میهمانی میروند، چای مینوشند و میرقصند. شاد شادند. کسی را که دوستش دارند همیشه هست. نه میرود، نه میمیرد و نه خیانت بلد است. آدمهای خیالباف خوشبختترینند. آنقدر فکر میکنند تا باورشان شود بالاخره هم روزی جذب میکنند آنچه را که میخواهند.
خیالبافیها 2
بیا باور کنیم که دلواپسیم.
بیا باور کنیم که هنوز آب از سر این رابطه نگذشته.
هنوز من برای تو شعر میگویم و تو دلتنگیات را به روی کسی نمیآوری.
باور کنیم که آدمیزاد با هر رها کردنی، ذرهای از خودش را ذوب میکند.
با هر رها کردنی یک عالمه تنهایی میآید و جاهای خالی را پر میکند.
تنهایی ...
روز دوم او
موضوع این داستان خواندنی، درباره مردی است که بخاطر اتفاقات زندگیاش از دوران کودکی تا جوانی، به پوچی رسیده. قهرمان اصلی داستان، قربانی قضاوتی است که شاید در ظاهر درست باشد، اما در واقع به خاطر این قضاوت، بر پایه قوانین خشک جوامع بشری، حکمی صادر میشود که پایههای زندگی این جوان را متزلزل ساخته و سبب میشود جوان نسبت ...
رقص در آتش
سحرگاهان که نسیم سحری وزیدن آغاز میکند و عطر و بوی دلانگیز اشک عشاقی که تا سحر نخفتهاند و قطرات خون دل مهجورشان که در مجمر دیدگانشان رنگ باخته، از دیدگان فرو غلطاندهاند را به مشام جان هر صاحبدلی میرساند، دنیا با عطر عشق، حال و هوای تازهای به خود میگیرد...