۲۲ رمان
میخائیل بولگاکف در پانزدهم ماه مه ۱۸۹۱ در خانوادهای فرهیخته در شهر کیف اوکراین متولد گردید. پدرش آفاناسی ایوانویچ دانشیار آکادمی علوم الهی و مادرش، واروارا میخائیلونا دبیر دبیرستانی در شهر کیف بود. پس از تولد فرزند اول، یعنی میخائیل، مادر از تدریس دست کشید و بیشتر وقت خود را به تربیت او اختصاص داد. بعد از میخائیل ویرا- نادژدا- واراوار- نیکلای- ایوان و لینا به جمع خانواده اضافه شدند. در زمان حیات پدر، اصول اخلاقی جدی بر خانه حاکم ...
یادداشتهای 1 پزشک جوان
میخاییل بولگاکف، نویسنده بزرگ روس که پزشک نیز بود، در این کتاب به روایت نخستین تجربیات پزشکی خود میپردازد، هنگامی که بلافاصله پس از پایان تحصیلاتش به قصبهای دورافتاده منتقل شد و ناچار بود در آنجا به تنهایی با بیماریهای روستاییان دست و پنجه نرم کند. علاوه بر یادداشتهای 1 پزشک جوان، داستان مورفین نیز در این کتاب گنجانده شده ...
سعادت (رویای مهندس رین در 4 پرده) نمایشنامه
رین: سویتوسلاو ولادیمیروویچ، بهنظرم حواسپرت شدید. تو سن شما باید نشست خونه و از نوهها مراقبت کرد، عوضش شما چه کار میکنید، تمام روز با دفتر حساب و کتابها آوارهی ساختمونید.
بونشا: من نوه ندارم، تازه اگر من این کار رو نکنم اوضاع خراب میشه، فاجعه میشه.
رین: اِه! دولت بههم میریزه؟
بونشا: بله بههم میریزه، اگه کسی شارژ ماهانش ...
دستنوشتههای 1 مرده
سرگئی ماکسودوف یک کارمند ساده موسسه کشتیرانی است و از شرایط زندگی و امرار معاشاش سرخورده و یکی از علایق همیشگیاش نوشتن است. او شبها روی نگارش نمایشنامهای با عنوان برف سیاه کار میکند. بعد از مدتها نامهای از مرکز آموزشی تئاتر مستقل مبنی بر ملاقات و پذیرفته شدن نمایشنامهاش به عنوان یکی از نمایشنامههای قابل اکران دریافت کند و ...
نفوس مرده (نمایشنامهای در 4 پرده و 12 صحنه)
در نمایشنامه نفوس مرده که با الهام از کتابی به همین نام به قلم نیکلای گوگول نگاشته شده نیز از دنیای تصنعی و حماقت طبقه اشرافیت و آرمانشهر ترسیمی آنان سخن میگوید و با قلمی تند و گزنده جامعه آن زمان را زیر سوال میبرد و جهانی را به تصویر میکشد که همچون اثر گوگول نشئت گرفته از تلخیهای آن ...
خاطرات پزشک جوان
در سورتمه از جایم بلند شدم به اطراف نگاهی انداختم. صدای عجیب، غمگین و خشنی در جایی در تاریکی به گوش رسید و سپس به سرعت خاموش شد. نمیدانم چرا ناگهان احساس ناخوشایندی وجودم را فرا گرفت و یاد مباشر افتادم و اینکه اکنون در حالی که سرش را در در دستانش نگه داشته چقدر دلتنگ است. در امتداد دست ...