نمایش‌نامه

جزیره سرخ

بتسی واسیلی آرتوریچ . . . آروم باشین. همه چیز همون چیزی می‌شه که شما می‌خواین، چی‌شده؟ کریکوکی فرشته عدالت کجاست؟از دوران باستان با زندگی آزاد عداوت داره و باهاش صلح نمی‌کنه.قضاوتش بر اساس قرعه‌کشی روزنامه‌های زرد دوران شاه وزوزکه و پیروزی، پیش به سوی کریمه. . .

قطره
9786001197239
۱۳۹۳
۱۴۶ صفحه
۵۹۱ مشاهده
۰ نقل قول
میخاییل بولگاکف
صفحه نویسنده میخاییل بولگاکف
۲۲ رمان میخائیل بولگاکف در پانزدهم ماه مه ۱۸۹۱ در خانواده‌ای فرهیخته در شهر کیف اوکراین متولد گردید. پدرش آفاناسی ایوانویچ دانشیار آکادمی علوم الهی و مادرش، واروارا میخائیلونا دبیر دبیرستانی در شهر کیف بود. پس از تولد فرزند اول، یعنی میخائیل، مادر از تدریس دست کشید و بیشتر وقت خود را به تربیت او اختصاص داد. بعد از میخائیل ویرا- نادژدا- واراوار- نیکلای- ایوان و لینا به جمع خانواده اضافه شدند. در زمان حیات پدر، اصول اخلاقی جدی بر خانه حاکم ...
دیگر رمان‌های میخاییل بولگاکف
گارد سفید
گارد سفید برف ریزی شروع به باریدن کرد، سپس ناگهان به دانه‌های بزرگ برف تبدیل شد. باد به زوزه درآمد، توفان نیز بیداد کرد. چیزی نگذشت که فضای قیرگون در دریایی از برف فرو رفت. همه چیز ناپدید شد. سورچی فریاد زد: آه، ارباب، بیچاره شدیم: توفان شد.
برف سیاه
برف سیاه
خاطرات پزشک جوان
خاطرات پزشک جوان در سورتمه از جایم بلند شدم به اطراف نگاهی انداختم. صدای عجیب، غمگین و خشنی در جایی در تاریکی به گوش رسید و سپس به سرعت خاموش شد. نمی‌دانم چرا ناگهان احساس ناخوشایندی وجودم را فرا گرفت و یاد مباشر افتادم و اینکه اکنون در حالی که سرش را در در دستانش نگه داشته چقدر دلتنگ است. در امتداد دست ...
آدم و حوا
آدم و حوا یفروسیموف: آدم‌های بی‌عقل وقتی با هم برخورد می‌کنند، هم دیگه‌رو می‌کشن و نابود می‌کنند. حتی ساکنین کره زمین رو هم حاضرن نابود کنند. یکی به این آدم توضیح بده که آیا این کار عاقلانه است؟... داراگان: اوا، قایمش نکن! به هر حال از مجازات فرار نمی‌کنه، چند دقیقه زودتر یا دیرتر فرقی نمی‌کنه. یفروسیموف: من فرار نمی‌کنم، من می‌خوام قبل از این‌که ...
سعادت (رویای مهندس رین در 4 پرده) نمایش‌نامه
سعادت (رویای مهندس رین در 4 پرده) نمایش‌نامه رین: سویتوسلاو ‌ولادیمیروویچ، به‌نظرم حواس‌پرت شدید. تو سن شما باید نشست خونه و از نو‌ه‌ها مراقبت کرد، عوضش شما چه کار می‌کنید، تمام روز با دفتر حساب و کتاب‌ها آواره‌ی ساختمونید. بونشا: من نوه ندارم، تازه اگر من این کار رو نکنم اوضاع خراب می‌شه، فاجعه می‌شه. رین: اِه! دولت به‌هم می‌ریزه؟ بونشا: بله به‌هم می‌ریزه، اگه کسی شارژ ماهانش ...
مشاهده تمام رمان های میخاییل بولگاکف
مجموعه‌ها