بوسه خداحافظی با مادر
به راستی توانایی ((جوی فیلدینگ)) در ایجاد جاذبه و سوال برانگیز کردن ماجرا بینظیر است... او خواننده را در داستان غرق میکند تا با تمامی احساس خود، کتاب را دنبال کند. نوشتههای او را باید تمامی زنان بخوانند و بیتردید اثر بپذیرند.
آن روز پدر به بچهها گفت: ((از مادر خداحافظی کنید... )) و وقتی شب به پایان رسید... مادر ...
نجواها و دروغها
برای یک لحظه، فکر کردم پرده تکان خورد. زدم روی ترمز، سرم فقط چند سانتیمتر با شیشه جلو فاصله داشت. ولی با نگاهی دقیقتر، معلوم شد اشتباه کرده بودم و فقط سایه درختهای نزدیک خانه بود که در مقابل پنجره اتاق خواب میرقصد، و تصویری از حرکت را از داخل خانه به نظر میرساند.
آنجا نیست
فکر میکنم اسم من سامانتاس، فکر میکنم دختر شما هستم. با شنیدن این جملات از آن سوی تلفن، قلب کارولین از حرکت ایستاد و بیاختیار به یاد پانزده سال پیش، در مکزیک افتاد. شبی که دنیایش در هم فروریخت. سفر به مکزیک قرار بود سفری دلچسب و همچنین جشن دهمین سالگرد ازدواجشان باشد. اما در بازگشت از شب مهمانی، اثری ...