خاطرات قاتل
خاطره چیز حیرت انگیزیه. خاطرات ما، ما را شکل میدهند. برای زندگی روزانه ما زمینهای فراهم میکند و برای کارهای ما مقدمهای میسازد. منطقی برای تصمیمهای گاه تردیدآمیز به وجود میآورد. امروزه ما هرچه هستیم با چیزی که دیروز و روزهای قبل از آن بودیم به هم بافته شدهایم
ـ در نقشی پیچیده بافته شدهایم ـ تکههایی از گذشته برجستهتر ...
آنجا نیست
فکر میکنم اسم من سامانتاس، فکر میکنم دختر شما هستم. با شنیدن این جملات از آن سوی تلفن، قلب کارولین از حرکت ایستاد و بیاختیار به یاد پانزده سال پیش، در مکزیک افتاد. شبی که دنیایش در هم فروریخت. سفر به مکزیک قرار بود سفری دلچسب و همچنین جشن دهمین سالگرد ازدواجشان باشد. اما در بازگشت از شب مهمانی، اثری ...
محکوم به نیستی
گاهی به جای دیگران بودن دشوارترین کار دنیاست، اما... گاهی خود را به جای دیگران گذاشتن لازم است... هر چند دلهرهآور باشد.
باید به جای یک مادر بود تا احساس او را دریافت:
((مامان... میشه وقت مرگ با هم بمیریم؟
میشه دستهای همدیگهرو بگیریم؟
قول میدی؟... ))
و امروز باید این کلمات را شنید تا هشداری برای تمام خانوادهها باشد.
خاطره
بعد از شانزده ازدواج، ماتیهارت متوجه میشود که شوهرش ـ وکیل معروف شیکاگو ـ یکبار دیگر به او خیانت میکند. اما بعد از اینکه جیک خانه را ترک میکند. بحران بزرگتری خانواده هارت را در برمیگیرد: ماتی اخبار هولناکی میشنود که زندگی همهی آنها را تغییر خواهد داد.
جیک با احساس گناه به سوی زنی که هرگز واقعا دوستش نداشت ...