سامانتا
چون از قبل تصمیم گرفتهاند که ما گناهکار هستیم، همیشه این اتفاق میافتد کارولین و نه تنها در مکزیکو. پلیس فکر میکند که میداند چه کسی مسئول است، بنابراین دیدگاه تونلی پیدا میکند؛ بقیه مظنونین را نادیده میگیرد و تمام مدارکی را که از حدس آنها حمایت نمیکند، بیاهمیت میشمارند...
محکوم به نیستی
گاهی به جای دیگران بودن دشوارترین کار دنیاست، اما... گاهی خود را به جای دیگران گذاشتن لازم است... هر چند دلهرهآور باشد.
باید به جای یک مادر بود تا احساس او را دریافت:
((مامان... میشه وقت مرگ با هم بمیریم؟
میشه دستهای همدیگهرو بگیریم؟
قول میدی؟... ))
و امروز باید این کلمات را شنید تا هشداری برای تمام خانوادهها باشد.
چارلی وب
الکس بیتفاوت گفت: رگهای از تنفر در صدایش بود.
چارلی گفت: و به خودش زحمت نداد فقدان همدردیاش را پنهان کند.
الکس پرسید:
- آنها میخوردند و میخوابند و به طور متوسط دوازده سال بیش از آنچه به قربانی خود دادهاند زندگی میکنند. به نظر من خیلی هم بد نیست.
رازی را به من مگو
خاطرات قاتل
خاطره چیز حیرت انگیزیه. خاطرات ما، ما را شکل میدهند. برای زندگی روزانه ما زمینهای فراهم میکند و برای کارهای ما مقدمهای میسازد. منطقی برای تصمیمهای گاه تردیدآمیز به وجود میآورد. امروزه ما هرچه هستیم با چیزی که دیروز و روزهای قبل از آن بودیم به هم بافته شدهایم
ـ در نقشی پیچیده بافته شدهایم ـ تکههایی از گذشته برجستهتر ...