رمان خارجی

رازی را به من مگو

(Tell me no secrets)

شادان
9789647259767
۱۳۸۵
۴۴۰ صفحه
۹۵۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های جوی فیلدینگ
سامانتا
سامانتا چون از قبل تصمیم گرفته‌اند که ما گناهکار هستیم، همیشه این اتفاق می‌افتد کارولین و نه تنها در مکزیکو. پلیس فکر می‌کند که می‌داند چه کسی مسئول است، بنابراین دیدگاه تونلی پیدا می‌کند؛ بقیه مظنونین را نادیده می‌گیرد و تمام مدارکی را که از حدس آن‌ها حمایت نمی‌کند، بی‌اهمیت می‌شمارند...
چارلی وب
چارلی وب الکس بی‌تفاوت گفت: رگه‌ای از تنفر در صدایش بود. چارلی گفت: و به خودش زحمت نداد فقدان همدردی‌اش را پنهان کند. الکس پرسید: - آن‌ها می‌خوردند و می‌خوابند و به طور متوسط دوازده سال بیش از آن‌چه به قربانی خود داده‌اند زندگی می‌کنند. به نظر من خیلی هم بد نیست.
خفته در باد
خفته در باد نتیجه خواب همیشه غفلت نیست گاهی خواب می‌تواند روشنی بخش زندگی باشد. شاید باور کردنش مشکل بود ولی چشمان بسته‌اش حقایقی را فاش ساخت که هیچگاه در هشیاری و بیداری برملا نمی‌‌شدند. پس همچون زیبایی خفته که خود را به دست نسیم و باد می‌سپارد چشم بر دنیای اطراف خویش بست تا بهتر و بیشتر بشناسدش.
نجواها و دروغ‌ها
نجواها و دروغ‌ها برای یک لحظه، فکر کردم پرده تکان خورد. زدم روی ترمز، سرم فقط چند سانتیمتر با شیشه جلو فاصله داشت. ولی با نگاهی دقیق‌تر، معلوم شد اشتباه کرده بودم و فقط سایه درخت‌های نزدیک خانه بود که در مقابل پنجره اتاق خواب می‌رقصد، و تصویری از حرکت را از داخل خانه به نظر می‌رساند.
مشاهده تمام رمان های جوی فیلدینگ
مجموعه‌ها