رمان خارجی

رازی را به من مگو

(Tell me no secrets)

شادان
9789647259767
۱۳۸۵
۴۴۰ صفحه
۹۵۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های جوی فیلدینگ
حالا او را می‌بینی
حالا او را می‌بینی از دو سال پیش که دوون دختر بیست و یک ساله‌اش در حادثه قایق‌رانی ناپدید شده بود، زندگی مارسی تاگارت زیر و رو شده بود. جنازه هرگز پیدا نشد، مارسی می‌دانست که او برای همیشه رفته...پس چرا صورت زن جوان را همه جا می‌بیند؟ آیا جست‌وجوی او پایانی دارد؟؟
زمانی برای گریستن نیست
زمانی برای گریستن نیست
محکوم به نیستی
محکوم به نیستی گاهی به جای دیگران بودن دشوارترین کار دنیاست، اما... گاهی خود را به جای دیگران گذاشتن لازم است... هر چند دلهره‌آور باشد. باید به جای یک مادر بود تا احساس او را دریافت: ((مامان... میشه وقت مرگ با هم بمیریم؟ میشه دستهای همدیگه‌رو بگیریم؟ قول میدی؟... )) و امروز باید این کلمات را شنید تا هشداری برای تمام خانواده‌ها باشد.
خفته در باد
خفته در باد نتیجه خواب همیشه غفلت نیست گاهی خواب می‌تواند روشنی بخش زندگی باشد. شاید باور کردنش مشکل بود ولی چشمان بسته‌اش حقایقی را فاش ساخت که هیچگاه در هشیاری و بیداری برملا نمی‌‌شدند. پس همچون زیبایی خفته که خود را به دست نسیم و باد می‌سپارد چشم بر دنیای اطراف خویش بست تا بهتر و بیشتر بشناسدش.
عروسک
عروسک به هیچ‌وجه دلش نمی‌خواست او را ببیند بدون هیچ توضیحی! وقتی در تمام خاطرات کودکی حتی یک دلخوشی کوچک از او نمی‌یافت چگونه می‌توانست امروز یاری‌اش کند. زندگی و آدم‌های این زندگی همیشه آن گونه‌ای که به نظر می‌رسند، نیستند. باید هر کس را با در نظر گرفتن تمامی خودش نگاه کرد و آن‌گاه به قضاوت نشست. وقتی بدون دانستن ...
مشاهده تمام رمان های جوی فیلدینگ
مجموعه‌ها