مجموعه داستان خارجی

چقدر حرف نمی‌زند

نمی‌دانم از کجا شروع کنم؟ از تنهایی توی این خانه درندشت با این ویلچر که همه جا باید باهات باشد، یا خشت‌های سیاه وسط حیاط، بین آن همه خشت‌های قرمز؟ نمی‌دانم تا به حال شده روی صندلی چرخ‌دار بنشینی، لختی کف پات را بگذاری روی جا پای فلزی‌اش؟ موقعی که از تخت خودت را می‌اندازی روی آن و پاهایت را محکم می‌کنی تا دست‌هایت را روی تایر کثیفش بلغزانی، حرکت کنی از این اتاق به آن اتاق. روی خشت‌های حیاط، دور حوض، و آن موقع است که سرما از کف پاهایت شروع به بالا آمدن می‌کند. به زانو و کمرت می‌رسد. درد باعث می‌شود چشمانت را برای چند لحظه هم که شده ببندی، دندان‌هایت را به هم فشاری. بعد دست بکشی به پاهایی که روزی باهاش توی کوچه‌های امیر خیز و پشت‌بام‌ها می‌دویدی و آخرین دستور و فرمان امام را می‌انداختی توی حیاط‌ها.

سوره مهر
9789641750116
۱۳۸۹
۲۰۸ صفحه
۸۶۱ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
تعمید تفنگ
تعمید تفنگ ابایی ندارد کتمان کند که با زنی که ازدواج کرده بود و همسرش به حساب می‌آمد به هم زده و دیگر از هم جدا شده‌اند.مشکلی ندارد که بگوید آدرس خانه‌اش در چارلو تنلوند عوض شده. حذف نکات گوناگون رزومه‌اش کار آسانی است... از متن کتاب
لغت‌فروش (داستان نویسندگان زن جهان) مجموعه داستان
لغت‌فروش (داستان نویسندگان زن جهان) مجموعه داستان فورا زندانی‌اش را نزد نامزد انتخابات برد و همان‌‌طور که لوله تفنگ را به پشت گردن دختر فشار می‌داد به کلنل گفت: «این جادوگر را برای‌تان آوردم تا لغت‌هایش را پس بگیرید . مردانگی‌تان را به شما بازگرداند، کلنل.»
بازآفرینی واقعیت (مجموعه 27 قصه از 27 نویسنده معاصر ایران) مجموعه داستان
بازآفرینی واقعیت (مجموعه 27 قصه از 27 نویسنده معاصر ایران) مجموعه داستان زنده یاد محمد‌علی سپانلو با گردآوری داستان‌های برگزیده کوناه از نویسندگانی نامدار کوشید ضمن ارائه یک کرونولوژی، سیری از تحول دگرگونی داستان کوتاه را در ایران ارائه نماید. او در چاپ‌های مختلف این اثر هربار تجدید نظر کرد و با جمع بست دیدگاههای خود توانست انرژی مرجع ارائه دهد که سال‌هاست محل رجوع و مورد علاقه خوانندگان داستان است. چاپ ...
شوکران شیرین
شوکران شیرین شما فکر می‌کنید من نمی‌توانم حرف‌های صد تا یک غاز فلاسفه بزرگ جامعه بشری را تکرار کنم یا مثل سیاستمداران عظیم‌الشان بیانیه‌های ترس‌آور و منجر به مرگ صادر کنم. فکر می‌کنید من بلد نیستم قیافه جدی بگیرم و عینک دسته مشکی روی بینی‌ام بنشانم و مباحث مهمی در نسبت فیزیک و فلسفه اضافه کنم. برای من این کارها مثل آب ...
منظره زمستانی
منظره زمستانی از هفته‌ها قبل مقدمات و تهیه و تدارک جشن آغاز شد. قرار بود تمام دهکده در آن ضیافت شرکت کنند. قرار بود بزی سر ببرند و کباب کنند. زن‌ها سخت مشغول درست کردن شیرینی‌جات و غذا‌هی خوش‌مزه بودند، بی‌آنکه از خرج و مخارج ابایی داشته‌باشند.
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها