سروان کرازبی، خوشحال و با قیافه کسی که چکی را نقد کرده و فهمیده موجودی حسابش کمی بیش از آنچه خودش فکر میکرده بوده است، از بانک بیرون آمد. او مردی قد کوتاه، درشت هیکل، با صورت تقریبا سرخ و سبیل کلفت نظامی بود. موقع راه رفتن کمی خودش را میگرفت. لباسهایش پر زرق و برق بود. از داستانهای خوب لذت میبرد. بین دیگران محبوبیت داشت. آدمی شاد و شنگول با قیافه معمولی بود و تنها زندگی میکرد. ویژگی خاصی نداشت. یعنی در شرق آدمهایی مثل کرازبی زیاد پیدا میشوند.