رمان ایرانی

کهنه و نو

فریده گفت شنیده بودیم که گاهی سرمایه پاره‌ای از زن‌ها که فاقد فضل و کمال و هنرند زیبائی و طنازی است، ولی درباره مردان کار صورت دیگری پیدا می‌کند. از مرد فهم و دانش و بینش و کفایت و لیاقت می‌خواهند نه قد بلند و ابروی کمند... فرامرز گفت اگر نگاه لوند و متلک‌های چون قند را هم به همین قد بلند و ابروی کمند بیفزائی، خواهی دید که همین خود در مقابل این زن‌هائی که امروز پیدا شده‌اند جای هر کفایت و لیاقت و درایتی را می‌گیرد. فریده گفت خاک بر فرقت که تازه می‌خواهی برای زنت از این راه نان پیدا کنی. می‌ترسم چنین نانی از گلوی من پائین نرود و در خرخره خودت هم گیر کرده خفه‌ات بکند.

سخن
9789646961838
۱۳۸۴
۲۹۶ صفحه
۵۲۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمدعلی جمال‌زاده
قصه ما به سر رسید
قصه ما به سر رسید
قنبرعلی
قنبرعلی
گنج شایگان (اوضاع اقتصادی ایران)
گنج شایگان (اوضاع اقتصادی ایران)
قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش‌دار
قصه‌های کوتاه برای بچه‌های ریش‌دار زینا (تازه‌عروس) پرسید: امشب چکار می‌کنیم؟ گفتم: چطور چکار می‌کنیم، مقصودت چیست؟ گفت: تو خانه که نمی‌توان ماند، آدم دیوانه می‌شود. گفتم: چرا نمی‌توان در خانه ماند؟ گفت: مگر ما زندانی هستیم، تو خانه ماندن که معنی ندارد و مرسوم نیست. گفتم: مثلاً می‌گویی چکار کنیم؟ گفت: من چه می‌دانم، تو باید تصمیم بگیری. گفتم: والله من عقلم به جایی نمی‌رسد. خودت چه فکری می‌کنی؟ گفت: برویم سینما. گفتم: ...
مشاهده تمام رمان های محمدعلی جمال‌زاده
مجموعه‌ها