رمان خارجی

خون دیگران

(The blood of olhers)

سیمون دوبووار، دوست، همقدم و همفکر متفکر معاصر فرانسه، ژان‌پل سارتر، در نهم ژانویة 1908 در پاریس تولد یافت. در هفده‌سالگی دانشجوی رشتة ریاضیات دانشگاه شد و سال بعد به دورة فلسفه دانشگاه سوربن راه یافت، دو سال بعد هم کار خود را با معلمی در آموزش و پرورش شروع کرد. او در سال 1939، همزمان با جنگ‌جهانی دوم، به فعالیت سیاسی پرداخت و در 1943 شغل معلمی را کنار گذاشت. خانم سیمون دوبووار، در سال 1947 به امریکا رفت و یک سال در آنجا ماند، در 1945 جایزة گنکور را به خود اختصاص داد، در 1955 به چین و در سال 1960 به کوبا و برزیل سفر کرد، در 1971 به مدیریت یک مجلة تندرو مخصوص خانم‌ها برگزیده شد، در 1972 در جنبش‌های آزادی زنان شرکت جست و در همین جنبش‌ها فعالانه با اقداماتی که بر ضد جنگ ویتنام به عمل می‌آمد همکاری کرد و در سال 1975 در کوشش برای آزادی زندانیان سیاسی در اروپای شرقی شرکت کرد. در 1978 کاندیدای دریافت جایزة نوبل شد و از 1979 که سارتر در گذشت، فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی خود را محدود ساخت و کار ناتمام ژان‌پل سارتر را در زمینة تهیة یک فیلم تلویزیونی دربارة تاریخ فرانسه ادامه داد و در 14 آوریل سال 1986، در 78 سالگی، در گذشت.

مهوش بهنام
9789641162087
۱۳۸۲
۳۳۶ صفحه
۱۹۳۸ مشاهده
۰ نقل قول
سیمون دوبوار
صفحه نویسنده سیمون دوبوار
۱۲ رمان بووار در یک خانواده‏ی بورژوای کاتولیک به دنیا آمد و پس از گذراندن امتحانات دورهٔ لیسانس ریاضیات و فلسفه، به تحصیل ریاضیات در Institut Catholique و زبان و ادبیات در مؤسسهٔ سنت‌مارین و پس از آن فلسفه در دانشگاه سوربن پرداخت. وی در حلقهٔ فلسفی دوستانه گروهی از دانشجویان مدرسه اکول نورمال پاریس عضو بود که ژان پل سارتر نیز در آن عضویت داشت ولی خود بووار دانشجوی این مدرسه نبود. با وجود آنکه زنان در آن دوره کمتر به ...
دیگر رمان‌های سیمون دوبوار
جمیله بوپاشا
جمیله بوپاشا
وانهاده
وانهاده زنی که داستان پیرامون ماجرای او بنا شده، زنی است ساده و معمولی، که گرچه با کنجکاوی می‌توان دریافت که دوبووار گوشه‌های پراکنده‌ای از زندگی خود را در سرگذشت او گنجانیده است، اما در مجموع این زن شباهتی به سیمون دوبووار روشن‌فکر و صاحب‌قلم و پرآوازه ندارد.
مرگ بسیار آرام
مرگ بسیار آرام مرگ بسیار آرام هر چند که می‌تواند فصلی از خاطرات نویسنده باشد، نوعی تفکر و تامل فلسفی درباره مرگ است، معمایی که همیشه ذهن آدمی را به خود مشغول داشته است.
مرگی بسیار آرام
مرگی بسیار آرام اما نه، انسان به این سبب نمی‌میرد که به دنیا آمده، زندگی کرده و پیر شده، بلکه به علتی می‌میرد. دانستن این‌که مامان به علت سن و سالش به مرگ نزدیک بود، از این غافلگیری دهشتناک نکاست؛ او یک غده سرطانی داشت. سرطان، انسداد شریان و نارسایی‌های ریوی همان‌قدر سبعانه و پیش‌بینی‌ناپذیرند که از کار افتادن موتور هواپیما در سینه ...
مشاهده تمام رمان های سیمون دوبوار
مجموعه‌ها