اما نه، انسان به این سبب نمیمیرد که به دنیا آمده، زندگی کرده و پیر شده، بلکه به علتی میمیرد. دانستن اینکه مامان به علت سن و سالش به مرگ نزدیک بود، از این غافلگیری دهشتناک نکاست؛ او یک غده سرطانی داشت. سرطان، انسداد شریان و نارساییهای ریوی همانقدر سبعانه و پیشبینیناپذیرند که از کار افتادن موتور هواپیما در سینه آسمان، مادرم در آن انزوای احتضار همه را تشویق به خوشبینی میکرد و بهای بینهایت هر لحظه را میدانست. پافشاری بیهودهاش نیز پرده اطمینانبخش ابتذالات روزمره را میدرید. هیچ مرگی طبیعی نیست...