امشب تولد ن. است. از دو روز قبل که به حمام رفتیم موهایش را توی تکههای روزنامهای لوله کرده بود؛ میگفت از بالا و پایین پریدن فنرمانند آنها روی سر دیگران همیشه لذت میبرده، اما نمیداند که چرا هیچوقت نشده که این مدل را روی موهایش امتحان کند و حالا بهترین فرصت است. بهترین فرصت همیشه در بیشترین فرصت و نامحدودترین زمان به وجود نمیآید. این را در این مدت یاد گرفتیم. کارهای زیادی بود که در ده سال انجام ندادیم اما اینجا و در این ده روز انجام دادیم. اینطور باشد دست کم دیگر آرزویی نداریم، وقتی جلو چشمان ترسخورده بقیه به محوطه میرویم. یادم باشد اگر موهای ن. امشب خوب شد من هم برای آن روزم موهایم را اینطور درست کنم.