رمان ایرانی

همسفرها

آقای لئون بونیفاس، صاحب کافه رستوران تولدو (چالمای سابق)، سبیلو، سرزنده، که به کمترین مزاح دست به شکمش می‌‌گرفت و شلیک خنده را سر می‌داد، بدون کت و با جلیقه، دم در کافه‌اش آمد و جوان بیست ساله کپی به سری را که بی‌هدف در سایه پیاده‌رو، آن سوی خیابان، ایستاده بود صدا زد: آنتونیو، آهای آنتونیو! بیا خبری برایت دارم.

نگاه
9789643515867
۱۳۸۸
۴۳۲ صفحه
۱۱۱۱ مشاهده
۰ نقل قول
علی‌محمد افغانی
صفحه نویسنده علی‌محمد افغانی
۱۰ رمان علی محمد افغانی از نویسندگان نامدار ایرانی متولد کرمانشاه و نویسنده نخستین رمان واقعی به زبان فارسی (شوهر آهو خانم) است. این رمان بسیار مورد استقبال مردم ایران قرار گرفت، هر چند که ناشران کتابش را منتشر نکردند و او با سرمايه خود کتاب را منتشر کرد. «شوهر آهوخانم» داستان ناتمام تبديل زن ایرانی به ماشين توليد بچه، ارضاء کننده تمايلات جنسی مرد و مسئول پختن و روفتن خانه است. افغانی همچنین جزو سازمان افسران حزب توده بوده كه در ...
دیگر رمان‌های علی‌محمد افغانی
شوهر آهو خانم
شوهر آهو خانم شوهر آهو خانم، آئینه تمام‌نمای اجتماع ما و به حقیقت دایره‌المعارف عظیمی است از زندگی دورانی که به شتاب سپری می‌شود. هنر اصلی نویسنده در نحوه نگارش داستان و حتی در تعبیرات بکر و بی‌شمار و توصیف‌های گویای او نیست؛ هنر بزرگ وی این است که با آفریدن ده‌ها انسان حقیقی و به جنبش درآوردن صدها حادثه واقعی، از یک ...
سنگی بر روی بافه
سنگی بر روی بافه «سنگی بر روی بافه» آخرین رمان علی‌محمد افغانی است که نگارش آن در سال 1382 به پایان رسید. در این کتاب نیز همان دست‌مایه‌ها و دلبستگی‌های همیشگی نویسنده از فقر، زیبایی، عشق، مردمان ساده‌دل مشاهده می‌شود. روایتی آشکار از زیبایی خیره‌کننده یک دختر که اطرافیان تاب و تحمل دیدن او را ندارند. رفتار آزادمنشانه دختر در دفاع از حقوق اجتماعی خودش، چیزی ...
محکوم به اعدام
محکوم به اعدام رئیس زندان، پشت میزش برگشته بود و اوراق دفترچه جلد زرد را ورق می‌زد. ظاهرا سرسری، ولی در حقیقت خیلی هم به دقت و با شکاکیت، دقیقا مثل خریداری که فروشنده را درست نمی‌شناخت و هر فرضی درباره کار او می‌کرد. می‌خواست از موقعیت زمین، مقدارآن، و اسم صاحبش اطمینان حاصل کند...
بافته‌های رنج
بافته‌های رنج هشت ماه، از اول تا آخر هشت ماه. و این هشت ماه هم دست به من نزد. نتوانست بزند، چونکه راهش نمی‌دادم پیشم بیاید. نمی‌دانم چطور شد که یک‌مرتبه دیدم از او خشوم نمی‌آید. پدر مرده بود و ما چندان زیر نفوذ مادر نبودیم. او هم عادت نداشت به ما امر و نهی کند. یعنی با من اینطور بود. بعدها ...
شلغم میوه‌ بهشته
شلغم میوه‌ بهشته آه، همه را لخت می‌کند و بدنشان را دست می‌کشد و معاینه می‌کند؟! ببین با چه دقتی پشت و رو و بالا و پایین آن مرد را وارسی می‌کند. طفلک حالا مچش باز می‌شود. نه؟ بگو چطور می‌شود!
مشاهده تمام رمان های علی‌محمد افغانی
مجموعه‌ها