من و دانیل به همراه پدرم و مادرم تازه به خانه جدیدمان اسبابکشی کرده بودیم. یک روز متوجه شدیم یک موجود عجیب و خیلی کوچک که شبیه اسفنج است در آشپزخانه زیر ظرفشویی زندگی میکند. چند روز بعد فهمیدیم هر کسی این موجود را داشته باشد اتفاقات ناگواری برایش رخ میدهد. برای همین سعی کردیم از دست آن خلاص شویم. اما هیچ راهی برای از بین بردنش وجود نداشت. هر کاری میکردیم باز هم زنده میشد. و حالا دیگر خطر مرگ ما را تهدید میکرد!