رمان نوجوان

هیولای آشپزخانه

(Terreur sous levier)

من و دانیل به همراه پدرم و مادرم تازه به خانه جدیدمان اسباب‌کشی کرده بودیم. یک روز متوجه شدیم یک موجود عجیب و خیلی کوچک که شبیه اسفنج است در آشپزخانه زیر ظرف‌شویی زندگی می‌کند. چند روز بعد فهمیدیم هر کسی این موجود را داشته باشد اتفاقات ناگواری برایش رخ می‌دهد. برای همین سعی کردیم از دست آن خلاص شویم. اما هیچ راهی برای از بین بردنش وجود نداشت. هر کاری می‌کردیم باز هم زنده می‌شد. و حالا دیگر خطر مرگ ما را تهدید می‌کرد!

هنوز
9786009140008
۱۳۸۹
۱۰۴ صفحه
۱۷۰۸ مشاهده
۰ نقل قول
استاین ۹۳ رمان استاین می‌گوید:" وظیفهٔ بزرگی دارد و آن سیخ کردن مو بر اندام بچه هاست" کتاب‌های او با فروش بیش از ۲۵۰ نسخه در سطح جهان او را به پر فروش‌ترین نویسندهٔ کودک تبدیل کرده‌است . او هم اکنون همراه همسرش جین(jane)و پسرش مت (matt)زندگی می‌کند. استاین می‌گوید:"من عاشق این هستم که خواننده‌هایم را به جاهای ترسناک ببرم آیا می دانید ترسناک‌ترین مکان کجاست؟این محل ذهن خود شماست." آر.ال.استاین«رابرت لارنس استاین»در سال ۱۹۴۳ در شهر کلموبوس در ایلت اوهایو به دنیا ...
دیگر رمان‌های استاین
شبحی در تماشاخانه
شبحی در تماشاخانه مدرسه ما روح داشت. یک روح اسرارآمیز. کسی تا به حال این روح را ندیده بود. کسی نمی‌دانست کجا قایم می‌شود. فقط می‌دانستند که این روح از هفتاد سال پیش در مدرسه ماست.
شبح بی‌سر (مورمور 4)
شبح بی‌سر (مورمور 4) همه داستان خانه بالای تپه را شنیده‌اند. بزرگ‌ترین جاذبه توریستی شهر و دلیلش هم این است که شبحی در آن به سر می‌برد... شبح یک پسر 13 ساله... پسری بدون سر. دووین و استفانی عاشق خانه تپه‌ای هستند. خانه‌ای تاریک، وهمناک و بسیار ترسناک... ولی هیچ‌کدام از آن دو تابحال شبح بی‌سر را ندیده‌اند... تا اینکه یک شب تصمیم می‌گیرند ...
ماسک شبح‌زده (دایره وحشت 1)
ماسک شبح‌زده (دایره وحشت 1) ماسک هالووین کارلی بث چقدر وحشتناک و زشت است! به حدی که برادر کوچک‌ترش را تا سر حد مرگ ترساند... و البته وحشتناک‌تر از تصور کارلی بث است. شاید خیلی وحشتناک‌تر. چرا که هالووین تقریبا تمام شده و کارلی بث هنوز ماسک مخصوص‌اش را به چهره دارد. شاید پس از یک بار ملاقات با آن‌ها دیگر هرگز برنگردید! در دایره وحشت بعدی به خانه ...
وحشت در اتاق زیر شیروانی
وحشت در اتاق زیر شیروانی
بیدار نمان (مجموعه زمان وحشت)
بیدار نمان (مجموعه زمان وحشت) وحشت که نکرده‌اید، مگر نه؟ مردم در اینجا ناله هیولاها را در نیمه‌های شب شنیده‌اند. جایی که اشباح تاریک در جنگلش پرسه می‌زنند و حتی پرنده‌ها هم جرئت نمی‌کنند بر زمینش بنشینند. شاید حتی شنیده باشید که این خیابان نفرین شده است و هر کسی مقیم آنجا شود، نفرین پاگیرش می‌شود. هرچند... یک خیابان که نمی‌تواند شیطانی باشد، می‌تواند؟ یعنی می‌تواند؟ ناله‌ای بلند ...
مشاهده تمام رمان های استاین
مجموعه‌ها