مجموعه داستان خارجی

زندگی در سایه

معتقد بود، آدم فقط یک‌بار فرصت بودن در این دنیا را دارد. شاید هم به همین دلیل باید شانس استفاده از هر چیزی را تا حدودی به خودش بدهد. او از این که طعم شیرین و احمقانه این جذبه را دوباره تجربه کرده بود، احساس خوشحالی می‌کرد. بعد در قالب سایه‌ای تاریک روی او دراز کشید. دقیقا اندازه‌اش بود، چون آن چه بر آن دراز کشیده بود، چیزی جز بدنش در قبر نبود...

9789642280513
۱۳۹۰
۲۰۸ صفحه
۱۱۳۱ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
دماغ (گزیده‌ای از بهترین داستان‌های کوتاه روس)
دماغ (گزیده‌ای از بهترین داستان‌های کوتاه روس) بسیاری از بهترین رمان‌ها و داستان‌های کوتاه دنیا به نویسندگان گذشته روسیه تعلق دارند. داستان‌های این مجموعه، گزیده‌ای است از چند کتاب که می‌توان آن‌ها را جزو بهترین داستان‌های کوتاه روس در ادوار مختلف دانست. کنار هم قرار گرفتن آثار این نویسندگان بزرگ، موجب می‌شود تا تنوع نگاه و سبک و نیز نقاط اشتراک پیدا و پنهانی را در آثارشان ...
دزد و نگهبان (داستان‌های کوتاه جهان 2)
دزد و نگهبان (داستان‌های کوتاه جهان 2) هیچ‌وقت عکسی از پدرم ندیده‌ام که مربوط به قبل از عضویت او در ارتش باشد. اصلا نمی‌دانم او در کودکی یا نوجوانی چه شکلی بوده. اگر پدرم مایملکی از والدینش ارث برده بود. اگر یادبود خانوادگی یا یادگاری از ایام جوانی‌اش داشت، من هرگز آن را ندیدم.
کلاف سردرگم (گزیده‌ای از داستان‌های امروز)
کلاف سردرگم (گزیده‌ای از داستان‌های امروز) ناگهان چون پلنگی خشمناک راه افتاد. اتفاقا این آقای معلم لهجه غلیظ شیرازی داشت و اصرار داشت که خیلی خیلی عامیانه صحبت کند. همین‌طور که پیش می‌آمد با لهجه خاصش گفت: ‹‹به‌به نره‌خر. مثل قوال‌ها صورتک زدی؟ مگه اینجا دسته هفت صندوقی آوردن؟››
نشان لیاقت عشق
نشان لیاقت عشق ... می‌گویند که این انعکاس کوه است، ولی در حقیقت انعکاس زندگی است. هر چیزی که بگویی یا انجام دهی، زندگی عینا به تو جواب می‌دهد. داستان‌های این مجموعه، از نویسندگان ناشناس انتخاب و گردآوری شده است؛ شاید آن‌ها نیز با باقی نگذاشتن نامشان قصد داشته‌اند که توجه و نگاه ما را صرفا به متن معطوف و گسترش بخشند. این کتاب مجموعه داستان‌های ...
کاپوچینو با نون تست (داستان‌های کوتاه آمریکای لاتین)
کاپوچینو با نون تست (داستان‌های کوتاه آمریکای لاتین) از زمانی که یادم می‌آید عاشق این بودم که بایستم و آدم‌هایی را که در خیابان رفت و آمد می‌کنند، نگاه کنم، این عادت را از عمه‌ام به ارث برده‌ام، وقتی که من چهارده ساله بودم،‌با ماشین تصادف کرد و دیگر هیچ وقت نتوانست راه برود. از همان موقع همیشه او را دیده‌ام که روی صندلی چرخ‌دارش روی ایوان می‌نشست ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها