مه نشسته بود میان نخلها. دمدمههای صبح بود که تو میخواستی بیایی دست زنی را که من بودهام بگیری. از میان آبهای هور ببری. از دود آتش دور کنی. طافت طاق شده بود و آنقدر تیز آمدی که گوشه لباس بلند سفیدت که سرخ شده نمیبینی، نمیبینی که زخمی شدی و ...
منظره زمستانی
از هفتهها قبل مقدمات و تهیه و تدارک جشن آغاز شد. قرار بود تمام دهکده در آن ضیافت شرکت کنند. قرار بود بزی سر ببرند و کباب کنند. زنها سخت مشغول درست کردن شیرینیجات و غذاهی خوشمزه بودند، بیآنکه از خرج و مخارج ابایی داشتهباشند.
صدای اقتدار (داستانهای مادران و دختران) مجموعه داستان
چرا مادرم اینقدر اسرار داشت ما منزوی زندگی کنیم، هیچکس را نشناسیم، هیچجا نرویم؟ ما مثل آن سهتا میمون بودیم. کور و کر و لال نسبت به دنیا و در خود مغرور و زودرنجمان گیر افتاده بودیم. تنها ارتباط ما با دنیای بیرون، سفر هر ماهه ما به سنت کلاین بود. مادرم خیلی جدی مرا از بین جادههای غبار گرفته ...
عکاسخانه آدمهای خوشبخت (داستانهای کوتاه برگزیده از نویسندگان ترکیه) کتاب گویا
داستانهای این مجموعه عبارتند از:
عکاسخانه آدمهای خوشبخت با صدای داریوش ارجمند
بازگشت با صدای ناصر ممدوح
دو و نیم با صدای فرزاد حسنی
زن سبددار با صدای فاطمه گودرزی
مفتخور با صدای داریوش اسدزاده و محمد عباسی
حوا با صدای زیبا بروفه
کشتن یه گربه با صدای رضا بهبودی
اولین جنایت با صدای لیلا بلوکات
هیشت! هیشت! با صدای فرهاد آییش
سر حوض با صدای سیدمهدی مدیرواقفی
هنوز شب بود (داستانهایی برای یلدا) مجموعه داستان
شب یلدا.
انار است و من و هندوانه و برف.
و نیمرخ حافظ، پشت پنجرهام.
زلف آشفته.
خوی کرده.
مست،
اما نمیخندد.
شب یلدا انار است و من و هندوانه و برف.
و لحظهی بیدریغ فالی از حافظ.
از در صدای مشت میآید.
باز میکنم.
حافظ آمده است.
«خوی کرده... مست...»
نمیخندد.
آخرین روز عجیب در لسآنجلس
هر ساله، میان هیاهوی هزاران داستان کوتاه منتشر شده در صدها مجله، مجموعه آراستهای از چند داستان ظهور و بروز پیدا میکند که مدعی است بهترینهای سال را در بردارد. طی زمان، گاه جلد خاصی از این مجموعه به اعتباری مسلم دست مییابد. ولی گزینش داستان به هیچ روی امری ساده یا گریزناپذیر نیست، چه به ناچار عرصه پهناوری را ...