مه نشسته بود میان نخلها. دمدمههای صبح بود که تو میخواستی بیایی دست زنی را که من بودهام بگیری. از میان آبهای هور ببری. از دود آتش دور کنی. طافت طاق شده بود و آنقدر تیز آمدی که گوشه لباس بلند سفیدت که سرخ شده نمیبینی، نمیبینی که زخمی شدی و ...
داستانهای لسآنجلس (آثار نویسندگان بزرگ درباره این شهر) مجموعه داستان
داستانهای لسآنجلس بر خلاف اکثریت قریب به اتفاق فیلمهای آمریکایی که بر قهرمانان صاحب فضیلت، بشردوست و ضد شر تاکید میورزند، به لایههای تاریک زندگی در آمریکا نقب میزنند و واقعیتهای تکان دهندهای از آن به دست میدهند. بدیهی است قدرت تاثیرگذاری و تامل برانگیزی داستانها متفاوتند.
به عبارت دیگر صناعت ادبی، خلاقیت بیانی و ژرفای اندیشگی بعضی داستانها بر ...
زرنگترین پیرزن دنیا و 79 داستان کوتاه دیگر از ملل مختلف جهان
با این سخن، مدیر عامل بیشتر وسوسه شد و از آنجا که خیالش از خودش آسوده بود از منشی خود خواست تا برای فردا ساعت ده صبح برنامهای برایش نگذارد.
روز بعد پیرزن درست سر ساعت به همراه مردی که در ظاهر وکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت.
پیرزن بسیار محترمانه از مدیر عامل خواست که در صورت امکان ...
فندقشکن (کتابهای طلایی 4)
در بیشتر داستانهای این مجموعه، که به قلم نویسندگان بزرگ نوشته شدهاند، مطالب آموزندهای درباره زندگی وجود دارد و به همین سبب این گونه داستانها هرگز نمیمیرند. داستان برای بچهها نوشته بیجانی نیست؛ در خیال بچهها جان میگیرد و با آنها زندگی میکند. امید است خواندن این داستانها با بچهها گستره دید و بلندپروازی و شجاعت ببخشد و یاس و ...
خروس دریا و خورشید (داستانهایی از نویسندگان روس)
زنبقهای دهه هشتاد
پدرم 18 سالش بود که بالاخره قاطرکشها آن بلا را سر مزرعه پدرش آوردند. او میگوید آن سال کامیونهای بزرگ با بار قاطر تلق و تلق از سراسر ایالت میکوبیدند و مستقیم به طرف کشتارگاه میرفتند...