رمان خارجی

آن‌ها به اسب‌ها شلیک می‌کنند

(They shoot horses dont they)

راوی داستان، مردی که آزارش به مورچه نمی‌رسد، آدم صلح‌جویی که می‌خواهد همه را آشتی بدهد، شهروند مودبی که خاضعانه به قانون، به پلیس، به رئیس، و به زن احترام می‌گذارد(مثلا حتی یک بار هم نام خود را پیش از قهرمان زن کتاب نمی‌آورد) که همواره به ملاحظه تنگناهای موجود کوتاه می‌آید، آرزوی بزرگ فیلم‌سازی را به خواب می‌سپارد و در عالم واقع آن را به امید تهیه دو سه حلقه فیلم تخفیف می‌دهد... مردی است سلیم‌النفس که در همه چیز منفعل است، حتی در عشق‌بازی. او حرف شنو و سربزیر است. در آغاز داستان این گلوریاست که او را به مسابقه مرگ‌بار رقص می‌کشاند، اما وقتی به صحنه می‌رود، وظیفه‌اش را تا حد ممکن بی‌نقص انجام می‌دهد. و چون بلند پروازی‌هایش را مهار کرده، در آخر کار فقط به مواهب رایگان طبیعت، مثلا آفتاب، قانع است. گرچه از این یکی هم محروم می‌ماند. با معصومیت کم‌نظیری سقوط ارزش‌ها و خیمه شب‌بازی ادعاها را در جامعه سرمایه سالاری روایت می‌کند، اما هرگز قضات نمی‌کند، زیرا حتی در دم مرگ هم نمی‌خواهد درگیر شود. و بالاخره آدم‌کشی او هم بگونه‌ای ساده لوحانه صورت می‌گیرد.

باغ نو
9789647425261
۱۳۸۲
۱۹۰ صفحه
۱۰۲۷ مشاهده
۰ نقل قول
هوراس مک‌کوی
صفحه نویسنده هوراس مک‌کوی
۲ رمان Horace Stanley McCoy (1897–1955) was an American novelist whose gritty, hardboiled novels documented the hardships Americans faced during the Depression and post-war periods. McCoy grew up in Tennessee and Texas; after serving in the air force during World War I, he worked as a journalist, film actor, and screenplay writer, and is author of five novels including They Shoot Horses, Don’t They? (1935) and the noir classic Kiss Tomorrow Goodbye (1948). Though underappreciated in his own time, McCoy is now ...
دیگر رمان‌های هوراس مک‌کوی
کفن جیب ندارد
کفن جیب ندارد احساس می کرد یک کتری آب داغ روی پیشانیش خالی می شود. اما حالا که پایین‌تر از چارگوش آفتابی بود و دیگر نور چشمش را نمی‌زد، دید توی اتاقش است. با خود گفت که ای داد بر من ریغم درآمده و بنگ، دیوار توی ذهنش که نمی‌گذاشت به یاد آورد، شکست و فرو ریخت و حالا همه‌چیز شفاف شفاف ...
مشاهده تمام رمان های هوراس مک‌کوی
مجموعه‌ها