مجموعه داستان داخلی

گزیده داستان‌های صادق هدایت 2

کاروان
9789647033763
۱۳۸۵
۲۸۸ صفحه
۱۰۴۳ مشاهده
۰ نقل قول
صادق هدایت
صفحه نویسنده صادق هدایت
۴۶ رمان صادق هدایت (متولد: ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ برابر با ۱۷ فوریه ۱۹۰۳ در تهران، مرگ: (خودکشی با گاز) ۱۹ فروردین ۱۳۳۰ برابر با ۹ آوریل ۱۹۵۱ در آپارتمان اجاره‌ای مکرر، خیابان شامپیونه، پاریس) نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی است. هدایت از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود. بسیاری از محققان، رمانِ «بوف کور» او را، مشهورترین و درخشان‌ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته‌اند. هرچند شهرت عام هدایت نویسندگی است، اما آثاری از نویسندگانی بزرگ را نظیر ژان پل سارتر، ...
دیگر رمان‌های صادق هدایت
انسان و حیوان
انسان و حیوان صادق هدایت درباره این کتاب چنین می‌نویسد: «... حرف زدن برای بی‌‌زبانان، دفاع از ناتوانان، دادخواهی برای ستم‌دیدگان، احقاق حق زیردستان و جلوگیری از مظالم و قبایحی که برای مقام انسانیت یک لکه ننگ‌آوری است.» و این کتاب از نخستین کوشش‌های یک نویسنده معاصر در حفاظت از محیط زیست و توجه به زندگی تمام موجودات زنده است که 89 سال ...
نوشته‌های پراکنده
نوشته‌های پراکنده این کتاب شامل نوشته‌های پر ارزشی است که از صادق هدایت به طور پراکنده به یادگار مانده است و لازم بود جمع‌آوری شود و مانند سایر نوشته‌های او دوباره به چاپ برسد.
زنده به گور (نقدها و نظرها) ترجمه انگلیسی و ارمنی
زنده به گور (نقدها و نظرها) ترجمه انگلیسی و ارمنی نفسم پس می‌رود، از چشم‌هایم اشک می‌ریزد، دهانم بدمزه است، سرم گیج می‌خورد، قلبم گرفته، تنم خسته، کوفته، شل، بدون اراده در رختخواب افتاده‌ام. بازوهایم از سوزن انژکسیون سوراخ است. رختخواب بوی عرق و تب می‌دهد، به ساعتی که روی میز کوچک بغل رختخواب گذاشته شده نگاه می‌کنم، ساعت 10 روز یکشنبه است.
زند و هومن یسن (ظهور در آیین زرتشت)
زند و هومن یسن (ظهور در آیین زرتشت) کتاب زند و هومن یسن (یا بهمن یشت) شامل یک رشته حوادث در بارة آینده ملت و دین ایران است که اورمزد وقوع آنها را به زرتشت پیشگویی می‌کند و این پیش‌آمدها هرکدام در دورة مشخصی اتفاق می‌افتد. این کتاب به طور تحت‌الفظی از روی ترجمة «بهرام گورانکلسر» توسط صادق هدایت به فارسی برگردانیده شده است. عناوینی که در این ...
گرداب
گرداب همایون با خودش زیر لب می‌گفت: «آیا راست است؟... آیا ممکن است؟ آن‌قدر جوان، آنجا در شاه‌عبدالعظیم ما بین هزاران مرده دیگر، میان خاک سرد نمناک خوابیده... کفن به تنش چسبیده! دیگر نه اول بهار را می‌بیند و نه آخر پاییز را و نه روزهای خفه غمگین مانند امروز را...
مشاهده تمام رمان های صادق هدایت
مجموعه‌ها