۲۵ رمان
مارگریت دوراس با نام کامل مارگریت ژرمن ماری دونادیو نویسنده و فیلمساز فرانسوی است. برخی از منتقدان ادبی لقب «بانوی داستاننویسی مدرن» را به او دادهاند. دوراس در ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانوادهای فرانسوی در ویتنام جنوبی زاده شد و پس از دبیرستان برای ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت اما به نویسندگی روی آورد. مدتی نیز به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد و بعد از آن جدا شد.
دوراس در ۳ مارس سال ۱۹۹۶ ...
درد
جلو شومینه، تلفن دم دستم است. سمت راست، دری که به سالن و راهرو باز میشود؛ و در انتهای راهرو، در ورودی. او ممکن است یکراست بیاید و زنگ ورودی را بزند. «کی است؟» و بگوید «منم.» و یا به محض ورود به دایره ترانزیت تلفن بکند: «من برگشتهام، و حالا برای انجام برخی تشریفات در هتل لوتسیا هستم.» از ...
عاشق
روزی که دیگر عمری از من گذشته بود، در سرسرای مکانی عمومی، مردی به طرفم آمد و بعد از معرفی خودش گفت: مدتهاست که میشناسمتان، همه میگویند که در سالهای جوانی قشنگ بودهاید، ولی من آمدهام تا به شما بگویم که چهره فعلیتان به مراتب قشنگتر از وقتی است که جوان بودید، من این چهره شکسته را بیشتر از چهره ...
باران تابستان
کتابها را پدر از توی قطارهای حومه شهری پیدا میکرد، یا از کنار آشغالدانیها، انگار ما ترک بعد از مرگ باشند، یا مازاد بعد از اسبابکشی.
یکبار هم کتاب زندگی ژرژ پمپیدو را پیدا کرده بود، دوبار این کتاب را خواند. کتابها و نشریات دیگری هم بوده، نخپیچ شده، و در کنار آشغالدانیها، ولی اینها را بر نداشته است. مادر ...
شیدایی لل و اشتاین
-
باغ گذر
خیلی وقتها از مجلس رقص شنبهها که میآیم بیرون، گریهام میگیرد، مثل اینکه گفتم برایتان. خب، مگر میشود مردی را وادار کرد که خاطر آدم را بخواهد؟ عشق وادار کردنی نیست. شاید همین به قول شما تنگخلقی باعث شده که از چشم مردها دختر پسندیدهای به نظر نیایم. این تنگخلقی نحسی است، چطور ممکن است نظر جلب کند؟