در سمت وارونه ابرها، همیشه آسمانی هست. این پندی است از تفکر ذن که شومینتسوی پیر، در این آخرین رمان اریک امانوئل اشمیت، تلاش میکند تا به یون نوجوان بفهماند، پسرکی از بچههای خیابان در توکیو، پسرکی که از تمامی دنیا نفرت دارد. این جمله امیدوار کننده به نوعی در همه آثار مربوط به دوره نادیدنیها از اشمیت جا دارد. زیرا همه آن حکایتهای ساده و در عین حال عمیق یک هدف را دنبال میکنند، این که وجود آسمان را لمس کنیم. آسمانی به دور از توهمات خرافی، اما چیزی ورای مرئی و عقلانی، فضایی که انسان، اگر چه قادر نیست تمامآ بر آن مسلط باشد، اما میتواند از درون خود را در آن بسازد.