رمان خارجی

خواهران کوچک ایلوریا و مرد کت شلوار مشکی

(Everythings eventual)

مجموعه‌ی برج تاریک به این صورت آغاز می‌شود که رولند اهل گیلیاد، آخرین هفت‌تیرکش شریف دنیایی خسته به گونه‌ای شگرف، تغییر یافته در جهت منفی، در پی جادوگری سیاه‌پوش است. مدت‌هاست که رولند به دنبال والتر است. در قسمت اول این مجموعه، او سرانجام به والتر می‌رسد. هر چند ماجرای این داستان (خواهران کوچک ایلوریا) زمانی اتفاق می‌افتد که رولند هنوز در پی یافتن ردی و اثری از والتر است...

افراز
9789642837533
۱۳۸۸
۲۰۰ صفحه
۱۴۱۱ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
استفن کینگ
صفحه نویسنده استفن کینگ
۲۶ رمان استیون ادوین کینگ نویسنده آمریکایی خالق بیش از ۲۰۰ اثر ادبی در گونه‌های وحشت و خیال‌پردازی است.
دیگر رمان‌های استفن کینگ
رهایی از شاوشنک
رهایی از شاوشنک بعضی از پرنده‌ها برای قفس آفریده نشده‌اند. بال و پرشان نورانی است و نغمه‌هایشان دلنشین و رهایی‌بخش. پیام‌آور آزادی‌اند، نه اسارت. پس باید رهایشان کنی، وگرنه خود راهی برای رهایی خواهند یافت. در قفس را باز می‌کنی تا غذایشان دهی، اما پرواز می‌کنند و می‌روند و دیگر هرگز دستت به آن‌ها نمی‌رسد. اینجاست که باطن آزادی‌خواهت، که خواهان رهایی آن ...
غبرستان حیوانات خانگی
غبرستان حیوانات خانگی دکتر لوئیس کرید به همراه خانوده‌اش به خانه‌ای در خارج از شهر نقل مکان می‌کند. در همسایگی این خانه، جود کرندال زندگی می‌کند که رابطه دوستی نزدیکی با لوئیس برقرار می‌کند. کمی دورتر از این خانه، قبرستانی وجود دارد که نام آن، بر اثر اشتباه املایی بچه‌ها، غبرستان حیوانات خانگی گذاشته شده است. بچه‌های آن منطقه حیوانات خانوادگی خود را ...
رویای سپید (آهنگ آخر دنیا 3) 3 جلدی
رویای سپید (آهنگ آخر دنیا 3) 3 جلدی یک بیماری ویروسی، ساخته دسته بشر، دامنگیر انسان‌ها می‌شود. این بیماری کشنده که شباهت بسیاری به آنفولانزا و ذات‌الریه دارد، به شکل وحشتناکی انسان‌ها و حتی بعضی از حیوانات را از پا درمی‌آورد و فقط عده کمی از آن جان سالم به در می‌برند. بازماندگان، بر اساس خوابی مشترک که مسیر آینده را نشان‌شان می‌دهد، به دنبال انسان‌های زنده دیگر، ...
مسیر سبز
مسیر سبز تک‌تک ما آدم‌ها مرگی را بدهکاریم، هیچ استثنایی وجود ندارد. من از این موضوع آگاهم. اما، خداوندا، گاهی اوقات مسیر سبز بسیار بسیار طولانی است.
داستان‌های پراکنده
داستان‌های پراکنده برنت گلوله‌ها را روی ریل سمت چپ ردیف کرد... کنار ریل به صف شدیم. گلوله‌ها جلو چشم‌های مصمم‌مان می‌درخشیدند. جان اولین کسی بود که صدای قطار را شنید، و وقتی به دستور برنت جلوتر رفتیم متوجه شدم دارم تند و تند زیر لب دعا می‌خواند. دووی کمی دورتر در سمت راست من ایستاد. صدای غرش واگن‌های قطار نزدیک شد، و کمی ...
مشاهده تمام رمان های استفن کینگ
مجموعه‌ها