رمان ایرانی

شما که غریبه نیستید

معین
9789647603478
۱۳۸۴
۳۲۰ صفحه
۱۱۷۸ مشاهده
۲ نقل قول
نسخه‌های دیگر
هوشنگ مرادی کرمانی
صفحه نویسنده هوشنگ مرادی کرمانی
۲۱ رمان هوشنگ مرادی کرمانی در سال 1323 در روستای سیرچ از توابع بخش شهداد استان کرمان متولد شد. تا کلاس پنجم ابتدایی در آن روستا درس خواند و همراه پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کرد. مادرش از دنیا رفته بود و پدرش دچار نوعی ناراحتی روانی-عصبی شده بود و قادر به مراقبت از فرزندش نبود. از همان سنین کودکی به خواندن علاقه خاص داشت و عموی جوانش که معلم روستا بود در این علاقه بی‌تاثیر نبود. پس از تحصیلات ابتدایی به کرمان ...
دیگر رمان‌های هوشنگ مرادی کرمانی
خمره (2 زبانه)
خمره (2 زبانه)
خمره
خمره بچه‌ها دور خمره جمع شده بودند. هر کدام حرفی می‌‌پراند: ـ از بس این بیچاره را اذیت کردند، دلش از غصه ترکید. ـ شب تنها بوده، گرگ آمده سراغش، از ترس زهره ترک شده. ـ نه بابا، از بس آب خورده، ترکیده...
مثل ماه شب 14
مثل ماه شب 14
مشت بر پوست
مشت بر پوست سوز سردی می‌آمد، باد نرم و یخ‌زده‌ای روی قبرها می‌وزید. شب پیش گردی از برف روی قبرها و درخچه‌ها نشسته بود. مادر توی مقبره خصوصی روی منقل خاکه زغال خم شده بود و با چشم‌های از حال رفته قبرستان را نگاه می‌کرد که خلوت بود، سوت و کور بود. در دوردست شهر را نگاه می‌کرد که خلوت بود، سوت و ...
مربای شیرین
مربای شیرین خانم، اجازه! ا.. این... شیشه مربا، درش وا نمی‌شود. خانم اول خیال کرد که پسرک لوس و بی‌‌ادبی است که آمده مثلا بامزگی کند، وقتی دید که آدم بامزه این‌جوری نمی‌ترسد و نمی‌لرزد و توی دستش هم شیشه مربایی است، بلند شد و شیشه را از جلال گرفت. خوب در شیشه را نگاه کرد. به‌اش ور رفت. دید باز نمی‌شود. ...
مشاهده تمام رمان های هوشنگ مرادی کرمانی
مجموعه‌ها