رمان ایرانی

مدار صفر درجه 1 (3 جلدی)

باران درمانده به چارسو نگاه کرد. طرف راست، دید که باله‌های سیاه گرده دو کوسه، آب را می‌شکافند و می‌آیند ـ دید که کوسه‌ها، باله به باله ، تند گشتند ـ رفتند رو به پائین. راند دنبالشان. فریاد زد:«جمعه ـ رزاق ـ» دورتر ـ طرف قبله ـ آب آشفت. صدای رزاق آمد:«دعواشان شد!» باران چشم بر هم گذاشت. صدای جمعه را شنید:«تکه‌تکه‌ش کردن!» رگه خون از زیر آب می‌جوشید و پخش می‌شد...

معین
9789645643148
۱۳۸۹
۶۴۰ صفحه
۱۰۸۴ مشاهده
۰ نقل قول
احمد محمود
صفحه نویسنده احمد محمود
۱۶ رمان محمود در ۴ دی ۱۳۱۰ در شهر اهواز از پدر و مادری دزفولی الاصل به دنیا آمد و شاید همین دلیل سبب شد تا بیشتر خود را دزفولی بداند. در برخی از آثارش چون همسایه‌ها و مدار صفر درجه واژه‌ها و جملاتی به گویش دزفولی به چشم می‌خورد و نیز شخصیت «نعمت» در داستان «غریبه‌ها و پسرک بومی» از کتابی به همین نام نیز از یکی از ساکنین دزفول بنام نعمت علائی گرفته شده است که حول‌وحوش سال ۱۳۲۳ در ...
دیگر رمان‌های احمد محمود
داستان 1 شهر
داستان 1 شهر ‹‹داستان یک شهر›› قسمی رمان خا‌‌طره است، تصویری زنده از یک دوره‌ تاریخی این سرزمین و از جهتی ا‌دامه‌ رمان ‹‹همسایه‌ ها›› که با خالد در کتاب ‹‹داستان یک شهر›› ایام تبعید قهرمان داستان را بازگو می‌کند که خود نیز رمانی مستقل است. ...
درخت انجیر معابد 2 (2 جلدی)
درخت انجیر معابد 2 (2 جلدی) کتاب " درخت انجیر معابد" از حوادث و شرایطی برخوردار است که شاید در آثار دیگر احمد محمود کمتر دیده شود. تنها وجه اشتراک این رمان با رمان‌های دیگر نویسنده سرزمین گرم است که بنا به اقتضای خصلت‌های اقلیمی " درخت انجیر معابد" انتخاب شده است. در این رمان بیشتر حوادث اساسی پیرامون درخت انجیر معابد شکل مرکز حوادث عمده ...
3 کتاب (مول دریا...
3 کتاب (مول دریا... برای شناخت آثار احمد محمود، باید از نخستین مجموعه داستان کوتاه یعنی «مول» که در سال 1338 چاپ شد، آغاز کرد. مجموعه‌ای که حضور او را در مقام نویسنده‌ای جستجوگر و قدرت‌مند اعلام داشت. داستان‌های «مول» و بیشتر داستان‌های مجموعه‌های «دریا هنوز آرام است» (1339) و «بیهودگی» (1341) سرشار از مشاهدات دقیق درباره کار و زندگی مردم عادی است. در ...
زمین سوخته
زمین سوخته جوان خاکستری‌پوش روبرو ایستاده است و حرف می‌زند. نمی‌دانم چه می‌گوید. صدایش را نمی‌شنوم. به لب‌هایش نگاه می‌کنم که تند تند حرکت می‌کنند و دندان‌های ناموزونش پیدا و ناپیدا می‌شوند. نگاهم از لبانش سر می‌خورد رو دماغش. چه بزرگ و بی‌قاعده به نظرم می‌آید. بعد به چشمانش نگاه می‌کنم که انگار کلاپیسه است. حالا، پیشانی جوان خاکستری‌پوش است. عرق و خاک ...
مشاهده تمام رمان های احمد محمود
مجموعه‌ها