۱۱ رمان
علی موذنی متولد سال 1377 در تهران و فارغ التحصیل رشته ادبیات نمایشی از دانشکده ی هنرهای زیبای دانشگاه تهران است.موذنی در زمینه های داستان نویسی نمایشنامه نویسی و فیلمنامه نوسی فعالیت دارد
خورشید از سمت غروب
یونس: آری، میفهمم، تو نیز به امر خداوندی همچنان که یونس به امر اوست. اما این که چرا به دست تو عذاب شود، خود نمیداند؟ آیا در اصرار من بر نزول عذاب گناهی بوده است؟ اگر عمل من گناه بود، خداوند به استجابت آن بر نمیخاست. نه، تو گناهی نکردهای، یونس، بلکه تقاضایی کردهای که برآورده شده است. من آنچه ...
مامور
تا چشمانم بر هم برود، کارم شده بود دعا که خداوندا، به دلش بینداز دوباره زنگ بزند. تلفن زنگ که میخورد، نمیگذاشتم به زنگ دوم برسد. اما تا صدایی غیر از صدای او میشنیدم، اشتیاقم به ضدش بدل میشود. با اکراه چند کلمهای به ادب میگفتم و اگر فامیل بود، گوشی را رد میکردم به ثریا و اگر کاری بود، ...
کشتیبان دوست
نمرود نعره زد:«ای خدای آتش، خداوندی چون تو از تو طلب سوزاندن بندهای ناسپاس را دارد. او را نیک بسوزان تا من خاکسترش را خاک ستوران کنم.»
ابراهیم گفت:«از شما و شرکتان بیزارم که زندگی با شما بر من جز رنج نیست.»
به آتش نزدیک شد. شعلهها به هر گام که او پیش میرفت، پس مینشستند.
ابراهیم گفت:«و تو، ای آتش، مرا در ...