رمان ایرانی

و اما عشق

هنگامی که چشمانت اشکی برای ریختن نداشته باشند، هنگامی که بغض گلویت را می‌فشارد اما قدرت فریاد زدن نداشته باشی، هنگامی که احساس تنهایی و پوچی به سراغت می‌آید، آن‌‌گاه دست‌هایت را رو به آسمان بگیر، چشمانت را ببند و با تمام وجود خدایت را صدا کن...

علم
9789642240074
۱۳۸۸
۵۱۶ صفحه
۱۷۷۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های نسرین ثامنی
انتظار کهنه
انتظار کهنه
بازیچه
بازیچه
تنهاترین ستاره شب
تنهاترین ستاره شب در طلوع صبح یکی از روزهای سرد و یخ‌زده پاییزی، در میان غرش رعد و برق و ریزش تند باران، زنی جوان با چهره‌ای پژمرده و بیمارگونه، از در آهنی بزرگی خارج گردید و قدم به خیابان نهاد. ساک کوچکی در دست‌های متورم و سرمازده‌اش خودنمایی می‌کرد. در حالی که آب قطره قطره از لا به لای موهای بلندش می‌چکید ...
داغ شقایق
داغ شقایق
نیلوفر مرداب
نیلوفر مرداب
مشاهده تمام رمان های نسرین ثامنی
مجموعه‌ها