رمان خارجی

مارگریتا دلچه‌ویتا

(Margherita dolcevita)

بزرگترها دیگر چیزی برای یاد دادن به ما ندارند. خوب می‌شد اگر تصمیمات اصلی را ما بگیریم و انشاهای مدرسه با موضوع‌های جنگ را آن‌ها بنویسند. باید از ساختن فیلم‌هایی که در آن‌ها عدالت پیروز می‌شود دست بردارند و در عوض، بلافاصله بعد از بیرون آمدن از سالن سینما، کاری کنند که عدالت واقعا پیروز شود. این‌ها جملات دختری چهارده ساله، خیال‌‌پرداز و سرزنده به نام «مارگریتا دلچه‌ویتا» هستند که تاریخ مصرف کودکی‌اش رو به انقضاست. البته معرفی بهتر را به عهده استفانو بنی می‌گذاریم که این اثر را در سال 2005 برای انسان قرن بیست و یکم نوشته است.

9789647081696
۱۳۸۸
۲۶۴ صفحه
۶۵۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های استفانو بنی
کافه زیر دریا
کافه زیر دریا استفانو بنی از خلاق‌ترین نویسندگان ایتالیایی نسل دوم بعد از جنگ است. این کتاب اولین اثر ترجمه شده‌ی او به زبان فارسی است و شامل داستان‌هایی است بسیار گوناگون و در سبک‌های مختلف، آمیخته با طنزی خاص و نادر که بی‌شک خواندن آن تجربه‌ای نو و متفاوت برای کتاب‌خوان ایرانی است.
دیگر تنها نیستی
دیگر تنها نیستی یک روز آقای رمو تصمیم گرفت که دیگر به سگش غذا ندهد و او را دو روزی گرسنه نگه داشت. اما بوم او را هم‌چنان عاشقانه و با مهربانی دنبال می‌کرد. وقتی آقای رمو برای غذا خوردن سر میز می‌نشست، بوم نه چیزی درخواست می‌کرد و نه حتی نزدیکش می‌شد. تنها از دور و با کنجکاوی مطبوعی صاحبش را تماشا ...
بئاتریچه‌ها (مونولوگ‌هایی برای تئاتر و چیزهای دیگر) نمایش‌نامه
بئاتریچه‌ها (مونولوگ‌هایی برای تئاتر و چیزهای دیگر) نمایش‌نامه بئاتریچه‌ها کتابی شامل مجموعه مونولوگ‌های تئاتری همراه با اشعار طنز و یک داستان کوتاه است که نخستین بار در سال 2011 منتشر شد و در حال حاضر چاپ سوم آن در بازار نشر ایتالیا در دسترس است. مونولوگ‌های کاملا زنانه بئاتریچه‌ها، که همچون دیگر آثار استفانو بنی ترکیبی از طنز اجتماعی و رئالیسم جادویی‌اند، بارها در ایتالیا بر صحنه نمایش ...
کافه زیر دریا (داستان کوتاه)
کافه زیر دریا (داستان کوتاه)
پینوکیا (مجموعه نمایش‌نامه)
پینوکیا (مجموعه نمایش‌نامه) پینوکیا: باید مشخص کنی، منظورت اشاره به غروب ایدئولوژی کمونیسمه یا اشاره به بحران بازار خودروهای فراری یا غروب آفتاب یا مد جدید لباس‌های پاییزه ـ زمستونی. حالا اشاره‌تون به کدوم‌شونه؟ ژپتو: الان دیگه بازت می‌کنم! ‹‹یک پای او را می‌گیرد و او را بیرون می‌کشد.›› پینوکیا: ‹‹روی زمین›› نه. نه. آسمون سرخ شب می‌گه فردا هوا خوبه. کلاغه اومد راه ...
مشاهده تمام رمان های استفانو بنی
مجموعه‌ها