رمان نوجوان

قصه‌های سرزمین اشباح (مجموعه سوم)

سوده کریمی
قدیانی
9789644177866
۱۳۸۵
۶۶۹ صفحه
۱۳۴۲ مشاهده
۰ نقل قول
دارن شان ۴۶ رمان وی در سه سالگی مدرسه را آغاز کرد، او بسیار نا آرام بود به همین دلیل هیچ مهد کودکی او را قبول نمی‌کرد. در ۶ سالگی با خانواده خود به ایرلند مهاجرت کرد. او پس از گذراندن دوره کالج، دو سال در یک شبکه تلویزیونی به کار پرداخت و پس از آن برای همیشه فقط نوشت. ظهور دارن شان با کتاب Ayuamarca آغاز شد که در سال ۱۹۹۹ به فروش رفت. او در ژانویه ۲۰۰۰ کتابی برای کودکان با نام ...
دیگر رمان‌های دارن شان
قصه‌های سرزمین اشباح 12 (پسران سرنوشت)
قصه‌های سرزمین اشباح 12 (پسران سرنوشت) سرانجام زمان آن فرا رسیده است که دارن با دشمن بزرگ خود، استیو لئوپارد، رو در رو شود. یکی از آنها خواهد مرد. دیگری ارباب سایه‌ها می‌شود و جهان را به نابودی می‌کشد. آیا سرنوشت جهان تغییر ناپذیر است؟ آیا دارن می‌تواند آینده‌ای دیگر بسازد؟
داستان‌های کوتاه دارن شان
داستان‌های کوتاه دارن شان کتاب داستان‌های کوتاه دارن شان مجموعه‌ای است از هنرنمایی نویسنده، با روایت‌هایی متفاوت و دلنشین؛ مجموعه‌ای خاص و نوستالژیک برای خوانندگان کتاب‌های دارن شان. در این مجموعه، انشایی از پسربچه‌ای می‌خوانیم که عاشق خون‌آشام‌هاست؛ دفترچه خاطرات خواهر دارن شان را ورق می‌زنیم، در کارهای مرموز ارباب شیطانی، آقای تاینی، سرک می‌کشیم، به خاستگاه دراکولا سفر می‌کنیم، داستان عشق سم گرست ...
قصر مردگان (حماسه کرپسلی 3)
قصر مردگان (حماسه کرپسلی 3) لارتن در برهوت یخ‌زده قطب آماده بود تا با آغوش باز به استقبال مرگ برود. خود را مستحق هیچ بخششی نمی‌دانست. کودک را روی تابوت یخی گذاشت و به سوی شکافی رفت که معلوم نبود انتهای آن کجاست. همه کسانی را که دوست‌شان داشت به یاد آورد، شتاب‌زده دعایی خواند و خود را به درون شکاف رها کرد. در آخرین ...
قصه‌های سرزمین اشباح 7 (شکارچیان غروب)
قصه‌های سرزمین اشباح 7 (شکارچیان غروب) دارن شان شاهزاده اشباح، برای انجام ماموریتی کوهستان اشباح را ترک می‌کند که شاید به مرگ او ختم شود. او یکی از برگزیدگانی است که باید به تعقیب ارباب شبح‌واره‌ها برود. اگر او را نابود کند، پیروز است و اگر شکست بخورد، قبیله اشباح را به کام مرگ می‌برد.
دریای خون (حماسه کرپسلی 2)
دریای خون (حماسه کرپسلی 2) لارتن از هیچ چیز مطمئن نبود. اختیارش را به گام‌های خود سپرده بود تا او را به هر سو که می‌خواهند بکشند... ناگهان چادر بزرگ و برافراشته‌ی جادوگر را دید. ایوانا منتظرش بود. او می‌توانست به سردرگمی‌های شبح پایان دهد، می‌توانست او را به جایی برگرداند که به آن تعلق داشت، می‌توانست به او هشدار دهد تا از حادثه‌ای خونبار و ...
مشاهده تمام رمان های دارن شان
مجموعه‌ها