میکا از سفینه فضاییاش به طرف زمین و روی یک درخت سیب در باغ خانه جو پرتاب میشود. گفتنش سخت است که کدام یک از آنها بیشتر از این اتفاق تعجب میکند، جو یا میکا. اما در طول گفتگویشان با هم، کشف میکنند که چقدر آنها شبیه به یکدیگر هستند و هر کدام چه کار میکنند، از کجا آمدهاند، چطور به دنیا آمدهاند و چطور زندگی میکنند. و وقتی میکا مرموزانه همانطور که آمده، ناپدید میشود، جو متوجه میشود که صاحب یک برادر کوچک شده است. موجود زنده جدیدی که مانند میکا از آمدن روی کره زمین متعجب است.