رمان خارجی

خوشی‌های زندگی

(Cakes and ale)

کتاب خوشی‌های زندگی هنگامی که نخستین چاپش در 1930 به بازار آمد توفانی از بحث و جدل برپا کرد. رمان طنزی شیطنت‌آمیز درباره محافل ادبی آن زمان همراه با تاکیدی ژرف بر آزادی‌های فردی در لندن میان دو جنگ است. موآم به یاری طنز نیشدار و حالت غنایی در این رمان هنگامی که از نیک‌بختی ادوارد دریفیلد در کنار همسر خارق‌العاده‌اش رزی سخن می‌گوید خواننده به خوبی معنای این نیک‌بختی را در می‌یابد. رزی که او را جذاب‌ترین شخصیت زن در ادبیات سده بیستم و همانند شخصیت مالی بلوم در اولیس جویس می‌دانند به آلوری کی‌یر نویسنده جوان جویای نام این افتخار را می‌دهد که زندگی‌نامه رسمی ادوارد دریفیلد را همچون داستانی پر فروش بنویسد... موآم خوشی‌های زندگی را بهترین رمان خود می‌دانست. گابریل گارسیا مارکز در یکی از نویسنده‌های محبوب من وقتی از سامرست موآم حرف می‌زند چنین می‌گوید: استعداد، استعداد فراوان خیره کننده... دقت، هوشمندی، طنز و همه آن چیزهای منفی زیبا که در چنین نویسنده توانایی، مثبت می‌نماید، با حذف کامل زبان پر طمطراق، ویژگی این اثر است.

نیکو نشر
9789647253598
۱۳۹۱
۲۶۸ صفحه
۱۱۹۷ مشاهده
۰ نقل قول
ویلیام سامرست موام
صفحه نویسنده ویلیام سامرست موام
۶ رمان ویلیام سامرست موآم، داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس انگلیسی بود. او در سال ۱۸۷۴، هنگامی که پدرش در در سفارت انگلستان در پاریس مشغول به کار بود، زاده شد. سال ۱۹۲۷ سامرست موام در جنوب فرانسه رحل اقامت افکند و تا ۱۹۶۵ سالمرگش همانجا زندگی کرد.
دیگر رمان‌های ویلیام سامرست موام
لبه تیغ
لبه تیغ سرگذشت جوانی که در جنگ جهانی اول یکی از دوستانش به خاطر او کشته می‌شود و این حادثه او را تکان می‌دهد و به جست و جوی جواب مسائل ابدی برمی‌انگیزد: خدا چیست؟ چرا درد وجود دارد؟ غرض از زندگی و مرگ چیست؟...
وفای زن و داستان‌های دیگر
وفای زن و داستان‌های دیگر من همیشه پلاژ زیبا و کوچک السوم را که در جنوب انگلستان و در اطراف بریتون واقع شده است دوست داشته‌ام. سکوت و آرامشی که در آن حکم فرماست جلوه‌ای باشکوه بدان می‌بخشد. ده سال است که غالبا به آنجا می‌روم. من هنوز نمی‌دانم که تا به حال السوم شهرت و موقعیتی داشته است یا خیر؟ هنگامی که آن حادثه اتفاق افتاد ...
موقعیت اجباری
موقعیت اجباری لحظه‌ای به سکوت گذشت. قورباغه خنده زننده‌ای کرد. پسر کوچکی یه‌وری به داخل آمد و در کنار ایستاد. او پسر بچه کوچک دو رگه‌ای بود با عرق‌گیر پاره پاره و یک لنگ. او یکی از دو پسرش و بزرگ‌ترین‌شان بود. گای گفت: چه می‌خواهی؟ پسرک در داخل اتاق جلو آمد و در نزدیکی او چهار زانو نشست. کی به تو ...
طلسم
طلسم راننده مالایائی ناگهان اتومبیل را نگه داشت و شروع به بوق زدن کرد. در همین لحظه دو نفر مستخدم از تاریکی محوطه سر پوشیده جلوی خانه نمایان شدند و پیدا بود که از خواب پریده‌اند. تازه ‌وارد به زبان جاوه‌ای پرسید: -آقای دکتر منزل است؟ یکی از مستخدمین جواب داد: - بلی راننده سیگاری آتش زد و آماده شد که مدتی ...
مشاهده تمام رمان های ویلیام سامرست موام
مجموعه‌ها