رمان ایرانی

عاشقی که جنون را تجربه کرد

کاش این‌قدر راحت حرف‌هایت را باور نمی‌کردم، کاش عشق پاک... خدایا یعنی دوستم داشت؟! آخ پرهام... یعنی تمام خاطره‌های عاشقانه‌ای رو که ازت دارم باید تو قلبم محبوس کنم و به هیچ‌کس نگم... که حرف‌هایت را باور کردم و هر روز و هر شب در چشمانت خیره شدم و گفتم: دوستت دارم! کاش این‌قدر راحت حرف‌هایت را باور نمی کردم.

البرز
9789644427701
۱۳۹۰
۵۰۴ صفحه
۲۱۲۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مرضیه یگانه
کیش و مات
کیش و مات رویا که در عشق خود شکست خورده‌ است، در پی انتقام از مردها می باشد. در همین حین با پسری به نام مسعود آشنا می‌شود که او را اولین طعمه خود قرار می‌دهد ولی...
مینای عشق
مینای عشق در حالی که گریه می‌کرد پیشانی‌اش را به پنجره اتاق چسباند و نامم را صدا زد: (مینا...) آرام دستم را برایش بالا آوردم که گریست. سرش را تکان داد و کف دستش را به شیشه چسباند و حلقه‌ای که برای عقدمان خریده بودیم و در دستش بود را به من نشان داد و بعد با همان نگاه بارانی و لبخندی ...
مشاهده تمام رمان های مرضیه یگانه
مجموعه‌ها