داستان مردی است که همراه زن جوانی در ده ساحلی دور افتادهای ته گودال پهناور شنی گیر افتاده است. در این گودال هر دم خطر ریگ روان که باد آن را میآورد تهدیدشان میکند. این رمان به نحو چشمگیری عناصر داستان دلهرهآور را با اصول رمانهای اگزیستانسیالیستی معاصر درهم میآمیزد. «این رمان خصوصیت اسطورههای بزرگ را دارد که با دقت داستانهای واقعی روایت میشود. استعدادی را نمایان میکند که محدود به مرزهای جغرافیایی نمیشود. دستاوردی است عظیم.»