نمایش‌نامه

آن زندگی که من به تو دادم

(La vita che ti diedi)

ـ زن اول: ای قدیسان بهشت، به یاری‌اش بشتابید. ـ زن دوم: ای فرشتگان الهی، از این روح استقبال کنید. ـ زن سوم: یا عیسا مسیح که این روح را به اذن خدا طلب کرده‌ای، او را بپذیر. ـ زن اول: خداوندا به ما رحم کن. ـ زن دوم: یا عیسا مسیح به ما رحم کن. ـ زن سوم: به او آرامش ابدی عطا کنید و وجودش را با نور لایزال خود روشن سازید. ـ همگی: به او آرامش عطا کنید.

اصغر نوری
نیلا
9786005140736
۱۳۹۰
۸۸ صفحه
۵۲۹ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های لوییجی پیراندللو
یکی هیچ‌کس صدهزار
یکی هیچ‌کس صدهزار ‹‹...هرگز نتوانسته بودم به زندگی خود شکلی بدهم، هرگز اخلاق و روحیه خود را کاملا قبول نکرده‌ بودم، شاید به خاطر این‌که هرگز در زندگی به مشکلی برخورد نکرده بودم تا در مقابلش استقامت کرده، خود را شناخته و به دیگران بشناسانم. شاید هم به خاطر اخلاقم، که به همه چیز تمایل داشت، مدام خود را فدای این و آن ...
میریام
میریام میریام گفت: بشین، از اینکه کسی رو سرپا ببینم عصبی می‌شم. خانم میلر خودش را در بالش مبل فشرد و تکرار کرد: «چی می‌خوای؟» می‌دونی من فکر نمی‌کنم از اومدنم خوشحال شده باشی. برای دومین بار خانم میلر بی‌پاسخ مانده بود، دست‌هاش بی‌هدف می‌جنبید. میریام خنده‌ای کرد و دوباره خودش را روی توده بالش‌های مبل فشرد. خانم میلر دریافت که ...
دم در خروجی
دم در خروجی اتاق قاضی بازپرس پرونده (دآندره آ)، با قفسه بزرگی که تقریبا تمام دیوار انتهایی را می‌پوشاند و پر است از جعبه‌های سبز رنگ در قفسه‌ها که می‌توان آن‌ها را پر از پرونده انگاشت. میز تحریر انباشته از پرونده در سمت راست است و در کنار آن، دیوار سمت راست نیز با قفسه‌ای پوشیده شده آن هم پر از پوشه و ...
خدای کهن
خدای کهن ترکه‌ای بود. کمی قوز کرده، با پیراهنی ابریشمی که بر تنش لق‌لق می‌خورد، و چتری باز بر سر و کلاه حصیری کهنه‌ای در دست داشت. این‌گونه آقای آئورلیو، هر روز، به سمت اقامتگاه ییلاقی خوش‌منظرش به راه می‌افتاد. برای خودش جایی پیدا کرده بود. جایی که به عقل هیچ‌کس نمی‌رسید و از این بابت بسیار خشنود بود و از اندیشه‌ی ...
6 شخصیت در جستجوی نویسنده
6 شخصیت در جستجوی نویسنده سال‌هاست خدمت‌گزاری زبر و زرنگ (انگار همین دیروز بود که آمد) در خدمت هنر من است که در حرفه‌اش چندان هم بی‌تجربه نیست: نام او تخیل است. اندکی هتاک است و مسخره. اگر هوس کند سیاه بپوشد، بیش‌تر به خاطر بازی‌های عجیب و غریبش است. این را همه می‌دانند و انکارش نمی‌کنند و کسی هم فکر نمی‌کند که همیشه تمام ...
مشاهده تمام رمان های لوییجی پیراندللو
مجموعه‌ها