رمان ایرانی

هیاهوی کوهسار

انسان‌هایی با دنیای ذهنی متفاوت، آن‌گاه که کنار هم قرار می‌گیرند، روزهای پرهیاهویی را تجربه می‌کنند. آن‌ها که ممکن بود زندگی آرامی داشته باشند، در مسیر پرفراز و نشیبی قرار می‌گیرند. هیاهوی کوهسار عدم درک متقابل در خانواده‌ای از جامعه پرتنش دهه پنجاه را روایت می‌کند. بهار که در دل این هیاهو زاده شده، در پی کشف علت مرگ مادرش لیلی صفحه‌ای از تاریخ معاصر را ورق می‌زند. حقیقت همیشه چیزی نیست که می‌شنویم، گاهی آن‌سوی کلمات پنهان شده است.

مروارید
9789646542525
۱۳۹۱
۱۸۰ صفحه
۴۱۵ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های فریبا منتظر ظهور
هر از گاهی بنشین
هر از گاهی بنشین هر چه می‌گذرد بیشتر دوستش دارم. دلم برایش می‌سوزد. طفلک از بس آت آشغال خورده این قدر کوچک مانده. از بس توسری خورده و مجبور شده سریع فرار کند این قدر فرز و تیز شده. اصلا آن چه در طول روز می‌خورد و جاهایی که پرسه می‌زند به من چه ربطی دارد!؟ حالا اینجاست. کنار من. همین کافی نیست؟
دزده‌کشی
دزده‌کشی با آرامش شروع شده است.مثل زندگی که اول روی خوش‌اش را نشان می‌دهد و تشویقت می‌کند تا پیش بروی و بعد روی دیگرش را خواهی دید که حریف می‌طلبد.انگیزه و اراده و عشق هم داشته باشی بعضی دردها را تاب نمی‌آوری .زودتر از آن که فکر کنی پیر می‌شوی در 20 یا 30 سالگی حتی. پاهایم می‌لرزد نمی‌ایستم حرفی نمی‌زنم ترسیده‌ام ...
به جز سرخ هر رنگی
به جز سرخ هر رنگی عشق! عشق یعنی کشک. فقط توهمه. مال مغزهای معیوبه. تو جهان فعلی چه‌جوری می‌شه به عشق فکر کرد. مال خوش‌خیال‌هاست. تو دنیایی که پر از تباهی و سیاهیه. پارسا همین‌طور که با دستمال جیر عینکش را پاک می‌کند، می‌گوید: «آفرین دختر جان! گول نخور. اینایی که هی عشق عشق می کنن تو فاز دیگه‌ای هستن. عشق رو بی‌خیال شو، بچسب ...
مشاهده تمام رمان های فریبا منتظر ظهور
مجموعه‌ها