رمان خارجی

خاطرات خانه مردگان

داستایوفسکی در خاطرات خانه مردگان یک قسمت از ماجرای محبوسیت خودش را در زندان سیبری شرح می‌دهد. ولی در ضمن زندانیان دیگر را معرفی کرده و سرگذشت غم‌انگیز آن‌ها را به طرزی بدیع حکایت و به موشکافی در طبیعت آن‌ها می‌پردازد و پرده از اسرار درونی انسان برمی‌دارد. اثری که مطالعه این کتاب بر خواننده به جای می‌گذارد ذکر همین یک موضوع بس که موقعی که امپراتور نیکلا یعنی همان جلادی که موسس خانه مردگان بود آن را خواند به گریه افتاد.

آمون
9789646638211
۱۳۹۱
۴۰۴ صفحه
۲۱۱۶ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
فئودور داستایوفسکی
صفحه نویسنده فئودور داستایوفسکی
۷۰ رمان فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی نویسندهٔ مشهور و تاثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیست‌ها مانیفست خود را بر اساس نوشته‌های داستایوسکی ارائه کردند. اکثر داستان‌های وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیان زده، بیمار و روان پریش. ابتدا، برای امرار معاش، به کار ترجمه پرداخت، و آثاری چون اوژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر شیلر را ترجمه کرد.
دیگر رمان‌های فئودور داستایوفسکی
همزاد
همزاد هم‌زاد، بعد از مردم فقیر دومین رمان داستایوفسکی محسوب می‌شود. رمان کوتاه هم‌زاد نسبت به زمانش، بررسی شگفت‌انگیزی در باب روان‌شناسی آدم‌های نابهنجار است. قهرمان آن، گولیادکین، کارمند دولت، مبتلا به جنون افزاینده‌ تعقیب و آزار، به مردی برمی‌خورد که عینا به او می‌ماند و همنام اوست. ابتدا گولیادکین با او دوستی می‌کند و شغلی در اداره خود برایش دست ...
شاهکارهای کوتاه (6 داستان) مجموعه داستان
شاهکارهای کوتاه (6 داستان) مجموعه داستان زن جوانی، میان گروه دعاخوانان، نزدیک در ورودی زانو زده بود. اردنیف از میان گروه بینوایان و سائلین بکف و زن‌های فقیر ژنده‌پوش که در انتظار صدقه بودند، راهی برای خود باز کرد و کنار زن جوان زانو زد. لباسشان به هم می‌خورد. اردنیف صدای نفس ناآرام زن جوان را که همراه دعا از دهان نیمه‌بازش بیرون می‌آمد می‌شنید. چهره ...
برادران کارامازوف 2 (2 جلدی)
برادران کارامازوف 2 (2 جلدی) آلکسی فیودوروویچ کارامازوف پسر سوم یک مالک زمین ناحیه ما به نام فیودور پاولوویچ کارامازوف بود که (هنوز هم برخی او را به یاد دارند). پایان عمر اسرارآمیز و تاثرآورش در حدود سی سال پیش نام او را بر سر زبان‌ها انداخت. من به موقع و در جای خود شرح آن را خواهم داد. اکنون تنها خاطرنشان می‌کنم که این ...
بانوی میزبان
بانوی میزبان از آنچه بر سرش آمده بود به هیچ‌کس چیزی نمی‌گفت. اما گاهی خاصه در غروب در ساعتی که آوای ناقوس کلیسا زمانی را به یادش می‌آورد که احساسی ناشناخته سراپایش را لرزانده و در تپش انداخته بود در جان جاودانه مجروحش توفانی برمی‌خواست. آن‌وقت روحش به لرزه می‌افتاد و درد عشق باز در دلش شعله‌ور می‌شد و سینه‌اش را به ...
دوست خانواده
دوست خانواده باید اعتراف کنم که ترسیده بودم. به مجرد این‌که به استپانچینکو رسیدم، رویاهای رمانتیک من ناگهان خیلی عجیب جلوه‌گر شدند. ساعت در آن موقع 5 بعدازظهر بود. جاده از کنار ملک اربابی می‌گذشت. مجددا بعد از 1 غیبت طولانی باغ بزرگی که دوران طفولیتم را در آن گذزانده بودم و بعدا هم اغلب در موقع اقامت در مدرسه شبانه روزی ...
مشاهده تمام رمان های فئودور داستایوفسکی
مجموعه‌ها